Farsi
معماری معاصر در ایران از سال ۱۳۰۴ تاکنون
نويسنده: امیر بانی مسعود
زبان: فارسی
ناشر نسخه فارسی: انتشارات کتابکده کسری
تعداد صفحات: ۱۵۴ ص
این كتاب را خریداری كنید. [ لینک خرید ]
فهرست مطالب
مقدّمه
فصل اوّل، مُدرنیزاسیون و نوسازی شهری
تهران: ویترین تجدّد
شهرها، شهرکهای صنعتی و توسعۀ نفتی
فصل دوّم، سبْکِ ملّی ۱۳۰۴ - ۱۳۲۰
نئوکلاسیسیسم
احیاءِ اسلامی: جستوجوی مسیرهای ناپیموده
سبْک نو-هخامنشی: تکوین سبْکی جدید
فصل سوّم، نخستین مُدرنهای ایرانی: تکوین معماری حرفهایِ مُدرنیستی در ایران
فصل چهارم، از خانۀ مُدرن تا مجتمعهای آپارتمانی
معماری آکادمیک و خانه در معنای مُدرن کلمه
مجتمعهای آپارتمانی
فصل پنجم، اسکان در مِتروپُلیس
مُدرنیسم انقلاب سفید، هزینههای سرسامآور و رُشد زاغهنشینی
فصل ششم، معماری مُدرن و جریان های پس از آن، ۱۳۳۲-۱۳۵۷
سبْکِ بینالمللی
مُدرنیسمِ عالی
منطقهگراییِ مُدرن
فصل هفتم، معماری ایران پس از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷
روحیۀ نوپدید: معماران جوان ایرانی در جستوجوی آینده
ارجاعات و یادداشتها
فهرست منابع و مراجع مقالات و كتابهای فارسی
مقالات و كتابهای انگلیسي
منابع تصاویر
نمایه
مقدّمه
هدف از نگارش این دفتر ارائۀ تاریخی خواندنی از معماری معاصر ایران، از موج تجدّد در اوایل دهۀ ۱۳۰۰ ھ ش تا زمان حال، است. موضوع پژوهش اصلیِ آن نحوۀ ارتباط میان آمال و آرزوهای ناظر به زندگی نوآیین و ایجاد فُرمهای جدید در معماری بوده است، و اینکه عواملی همچون رشد و پیدایش محیط زندگی جدید، برآمدنِ معماریِ حرفهای، و تغییرات و تبدیلات صنعت ساختمانسازی در ایران، چگونه همگی بالاتّفاق به ظهور جریان بالندۀ معماری مُدرنیستی در این کشور منجر شدند. درعینحال، این دفتر میکوشد تا همگرایی میان معماری و رشد و توسعۀ سیاسی و اجتماعی در ایران را مورد بررسی قرار دهد. تحوّلات معماری و شکلگیری نسل نخست معماران تحصیلکردۀ ایرانی، چنانکه پیداست، همگی متأثّر از تحوّلات اجتماعی در ایران بودهاند. از اینرو، در بررسی نوآوریهای مختلف در عرصۀ معماری، صفحات این دفتر به ملاحظۀ دقیق تحوّلات تاریخی و زمینۀ اجتماعی نیز توجّه خاصّ نشان داده است.
با وجود اینکه دفتر حاضر از ترتیب تاریخی و تقویمیِ سختگیرانهای پیروی نمیکند، روند بررسی جریان امور در آن به نحوی است که مناسبت تامّ با هر دوره و رویدادهای معماری آن دورۀ مورد نظر داشته باشد. فصل اوّل مشتمل بر دو بخش عمده است. عوامل منجر به شکوفاییِ جریان مُدرنیسم در ایران، و اینکه به کدامین علّت تهران به کانون نوآوریها بدل شد، از جملۀ موضوعات این فصل است. مُدرنیستهای ساکن در پایتخت، درعینحال که زبانهای متنوّع مُدرنیسم اروپایی را به زبانی سادهتر بیان میکردند، دست به «ترکیب و تألیف» (synthesis) نیز میزدند. شاخصترین بناءهای مُدرنیستی در ایران، همزمان و همگام با تأسیس دانشکدۀ معماری، در تهران برافراشته شدند. بخش دوّمِ همین فصل بر برنامۀ عمران شهری در دوران سلطنت رضاشاه پهلوی تمرکز دارد، که نخستین اقدام نظاممند در ایران در عرصۀ عمران شهری محسوب میشود. برنامۀ عمران شهری در این دوره، نه تنها به بروز تغییرات عمدهای در چهرۀ شهرهای سنّتی ایران منجر شد، بلکه تأثیر قابل ملاحظهای بر تحوّلات سازههای مُدرن در ایران نهاد. مُضاف بر این، در طول سالهای قرن حاضر هجری شمسی مطابق با سدۀ بیستم میلادی، رشد صنایع مُدرن در ایران به توسعۀ شهری در ابعاد خیرهکننده و حتّیٰ پیدایشِ شهرهای جدید انجامید.
فصل دوّم، با تمرکز بر سه گرایشِ اصلی در معماریِ «سبْکِ ملّی» (نئوکلاسیسیسم، احیاءِ سنّت معماری اسلامی، و سبْکِ نو-هخامنشی)، به بررسی این نکته میپردازد که ملّیگرایی ایرانی، بهمثابۀ رویکردی سیاسی، چگونه توانست به پیدایش و گسترشِ سبْکی جدید در معماری ایرانی منجر شود، سبْکی جدید که طرّاحی و اجرای بناءهای دولتی و حکومتیِ عصر رضاشاهی از مصادیق آن به شمار میآیند.
فصل سوّم مقولۀ مُدرنیزاسیون در معماری ایران را مورد بررسی قرار میدهد، و عمدتاً مشتمل است بر ارائۀ فُرمها و تکنیکهای جدید در معماری. احداث راه آهن سراسری خود باعث تسهیل دسترسی به مواد و مصالح جدید شد، و فرصت بینظیری برای کشور فراهم آورد تا حرفۀ مهندسی در ایران تأسیس و به سطح ملّی ارتقاء یابد. در سال ۱۳۰۶ ھ ش حکومت ایران مؤسّسات تعلیمی و تربیتیِ متعدّدی را بنیان نهاد، تا معماران و مهندسینی خبره و مطّلع از علم جدیدِ احداثِ ساختمان تربیت کرده، و به استخدام شرکت ملّی راه آهن ایران درآورَد. بهخصوص در دورۀ سلطنت رضاشاه، معماران فرانسوی دست به کار برنامههای حکومت در امر نوسازی و بازسازی اماکن و ابنیۀ تاریخی و غیرتاریخی شدند. و همزمان با این معماران خارجی، نسل نخست معماران مُدرنیست ایرانی که در خارج از ایران تعلیم دیده بودند در نوسازی ایران مشارکت فعّال داشتند. در دهۀ 1320 ھ ش، معماری دیگر به یک حرفۀ تخصّصی بدل شده بود؛ در این دهه بود که معماری ایرانی تقریباً تمام اسباب و شرایط لازمه برای تبدیل به یک حرفۀ تخصّصی تمامعیار را گرد آورد و تثبیت کرد.
موضوع فصل چهارم بررسی نسبت میان «خانه» در معنای جدید کلمه، که در بافتار جنبش مُدرنیستی ایران جنبهای حیثیّتی و کلیدی یافته، و «معماری آکادمیک» در ایران است. طرّاحی مُدرن خانههای مسکونی، فضاهای زیستی جدیدی برای خانوادههای «هستهایِ» ایرانی در عهد سلطنت رضاشاه پهلوی فراهم آوردند. نیاز به توضیح نیست که شاخصترین خانههای مُدرنیستی در تهران ساخته میشدند، یعنی شهری که پیشگامانِ معماری، آن را عرصۀ اصلی تحقّق اصول مُدرنیستیِ مورد نظر خود میدیدند. این معماران با اتّخاذ موضعی بر ضدّ جریان تاریخگرا به ابزارهای بیانیِ جدیدی در معماری مجهّز شده بودند. اینان، علاوه بر جایگزین ساختنِ تقسیمِ سنّتی فضاهای داخلی بر مبنای جنسیّت (هَشتی و بیرونی و اندرونی) با اتاقهایی که عملکرد خاصّ امروزی داشتند (اتاق نشیمن، اتاق ناهارخوری، اتاق خواب)، زبان معماری زنده، پرتحرّک، بومی/محلّی و عملکردگرایی را پدید آوردند. واپسین بخش فصل چهارم به بررسی و مطالعه در خانههای آپارتمانیِ اواسط دهۀ ۱۳۲۰ ھ ش میپردازد، که به مستأجرانی با سطوح درآمد مختلف اجاره داده میشدند. اجارهنشینی در این خانهها واکنشی به روند رو به گسترش شهرنشینی و بالنّتیجه افزایش قیمت زمین شهری بود. در این دوره معماران ایرانی، بهسرعت هر چه تمامتر، رویکردهای سبْکی و روشهای ساختوساز جدیدی را اتّخاذ مینمودند، و در کاربرد تکنولوژیهای نوین و ترکیببندی طرّاحی در ساخت آپارتمان به پیشرفت قابل ملاحظهای نائل میشدند.
فصل پنجم با عنوان اسکان در مِتروپُلیس، پیرامون نخستین پروژههای بلندمرتبه و مجتمعهای مسکونی سخن میگوید که در دهۀ ۱۳۵۰ ھ ش آغاز شدند. این فصل، درعینحال، انقلاب سفید اوایل دهۀ ۱۳۴۰ ھ ش را نیز به مورد بحث میگذارد، که نه تنها تغییر و تحوّلات گستردهای در جامعۀ ایرانی پدید آورد، بلکه رشد شتابان طبقۀ متوسّط و متخصّص را نیز مقصود داشت و در نیل بدان توفیق یافت. انقلاب سفید که نتیجۀ آن چندین پروژه با هزینههای سرسامآور بود، دلیل و مسبّب اصلی رشد شهرنشینی در ایران معاصر بود. موضوع فصل ششم بررسی سه پدیده، یعنی «سبْکِ بینالمللی»، «مُدرنیسمِ عالی» و «منطقهگراییِ مُدرن» بود، و از موقفِ این سه پدیده به موقعیّت معماری ایرانی نظری اجمالی میافکند. در اواسط دهۀ 1340 ھ ش معماران ایرانی «سبْکِ بینالمللی» را با شور و شوقِ فراوان سرلوحۀ خلق آثار خویش قرار دادند، زیرا زیباییشناسیِ این سبْک را نشانۀ سرآغازِ عصری نوین قلمداد میکردند. برخلاف دهۀ ۱۳۱۰ ھ ش که طیّ آن مُدرنیسم تازه میخواست جای پای خویش را در ایران مستحکم سازد، در طیّ سالهای دهۀ ۱۳۴۰ ھ ش «مُدرنیسمِ عالی» در سرتاسر کشور از پذیرش همگان برخوردار شده بود. در این دهه ایران توانسته بود به سبْکی در معماری نائل شود که هم حرمت معماری سنّتی ایرانی را نگاه میداشت، و هم با تکیه بر آشنایی بیننده با معماری قدیم، نشانهها و استعارات قدیمی و آشنا را در اذهان القاء مینمود. این سبْک جدیدِ معماری ایرانی، مواد و مصالح غنی مُدرن را با گرایش سنّتی و تاریخی درمیآمیخت.
واپسین فصل این دفتر به بررسی معماری ایران پس از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ ھ ش میپردازد، و میکوشد تا برای این پرسش پاسخی بیابد که چگونه در این برهۀ خاصّ تاریخی، پیوند میان سنّتِ معماری در ایران و معماری مُدرنیستی، به دغدغۀ اصلی معماران ایران بدل شد. معماران ایرانی کوشیدند، در اغلب موارد، با اِمعان نظر در میراث فرهنگی و معماری بومی ایران، هویّت مستقلّی برای معماری ایرانی پدید آورند. نسل جدید معماران ایرانی در عوضِ تمرکز بر جنبههای منطقهای و ملّی، بر عناصر جهانی/گلوبال و بینالمللی در معماری متّکی بودند. نکتۀ نهایی اینکه معماری معاصر در ایران کماکان به رشد و تحوّل و توسعۀ خود ادامه میدهد. امید است این دفتر به افزایش آگاهی از معماری معاصر و میل به پژوهشهای بیشتر آتی در این عرصه منجر گردد. بهعلاوه، غرض از نگارش آن ارتقاءِ فهم خوانندۀ ایرانی از روند معماری معاصر در ایران نیز بوده است.
Description
فصل اول
مُدرنیزاسیون و نوسازی شهری
ایران در مسیر تاریخ پرتلاطم خود از برهه های سرنوشت ساز متعددی گذر کرده است مُدرنیزاسیون دوره مهمی در تاریخ ایران است که با دورۀ اول جنگ های ایران و روس (۱۱۹۲ - ۱۱۸۴ ه.ش) آغاز شده و تا پایان عصر سلطنت پهلوی (۱۳۰۴- ۱۳۵۷ ه .ش ) ادامه یافته است. این دهه های پرآشوب سرآغاز سلسله ای از تغییرات و تحولات اجتماعی و فرهنگی بودند که نتیجه آن ظهور ایران مدرن بود، درک دقیق چشم انداز معماری مدرنیستی ایران مستلزم فهم زمینه های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی این دوره مهم از تاریخ ایران است، با ذکر این نکته که در طول تاریخ ایران، معماری همواره یکی از تجلّیات بارز انواع تحولات فرهنگی بوده است. نیاز به مُدرنیزاسیون و توسعه قابلیت های دفاعی ایران با رشد تبادلات ایران و غرب در دوره قاجار به نیازی مبرم و بدیهی بدل شد، و به خصوص در شکست قشون ایران از ارتش مجهز روسیه تزاری خود را به کامل ترین صورت نشان داد. در دهه ۱۱۹۰ ه.ش، عباس میرزا، وليعهد فتحعلی شاه قاجار و والی آذربایجان، خود را با مشکل جدیدی مواجه دید که عبارت بود از تعرضات روسیه تزاری به سرحدات شمال غرب ایران. وقوع چند دوره جنگ با روسیه تزاری باعث شد عباس میرزا به ضرورت تعلیم قشون عقب مانده ایران با سرمشق قرار دادن الگوهای غربی «انتظامات» پی ببرد. هدف اصلی او ایجاد قشونی مدرن و تأسیس ساختاری اجتماعی و اقتصادی برای نظام بود. برنامه اصلاحات «نظامی» عباس میرزا تحت عنوان «نظام جديد» (به معنای «ارتش مُدرن») تعقیب شد. «این نظام جديد» عمدتاً به دست افسران بریتانیایی و به قصد مواجهه با تهدیدات روسیه تعلیم می گرفتند. اصلاحات عباس میرزا تا حدودی تقلیدی از اصلاحات عثمانی در سال های سلطنت سلطان سلیم سوم (سلطنت: ۱۲۰۳- ۱۲۲۲ هجری قمری / ۱۷۸۹-۱۸۰۷ م) بود. البته «نظام جديد» منحصر به امور ارتشی و سوق الجیشی استراتژی نمی شد، و با خود موجی از ترجمه ها از کتاب های اروپایی، تأسیس مطبعه ها، انتشار کاغذ اخبار (به معنی «روزنامه») و سامان دهی مجدد نظام اخذ مالیات از رعایا را به همراه آورد. با این که عباس میرزا در سال ۱۲۱۲ ه.ش در زمان حیات پدرش فتحعلی شاه در گذشت. اصلاحاتی که دنبال کرد تأثیر خود را بر سه عرصه تجارت دربار، و نظام قشون ایرانی باقی گذاشتند.
فصل دوم
سبک ملی (۱۳۰۹- ۱۳۲۰)
ناسیونالیسم که در فارسی «ملّی گرایی» ترجمه شده، ایده ئولوژی و نهضتی سیاسی در تاریخ اروپای مدرن بود که پس از انقلاب کبیر فرانسه در سال ۱۷۸۹ م پدیدار شد. مشخصه های ناسیونالیسم عبارتند از سکولاریسم یا حکومت عُرفی، اتحاد آحاد ملت، استاندارد پذیری، و تمرکز نظام حکومتی. در طی دو دهه ۱۲۸۰ و ۱۲۹۰ ه.ش مطابق با دو دهه نخست سدۀ بیستم، ناسیونالیسم به نیروی وحدت بخشی در عرصه سیاست ایران بدل شد. ملّی گرایی به عنوان ابزار پرتوانی در کنش سیاسی، خود از دستاوردهای نهضت مشروطه ایران در فاصله سالهای ۱۲۸۵ تا ۱۲۹۰ ه.ش بود. سلطنت رضاشاه نخستین دوران سیاسی بود که دولت حاکم بر ایران ملّی گرایی را آگاهانه به مثابه ایده ئولوژی خود برگزید. رضاشاه در طی سال های سلطنت خود کوشید تا از طریق ایجاد تداوم تاریخی از دوره ایران باستان تا ایران معاصر به نوعی مشروعیت سیاسی دست یابد. از تبعات این اقدام او نوعی بیگانه سازی اقوام در داخل محدوده جغرافیایی ایران بود. در عصر رضاشاهی، ملّی گرایان تاریخ، فرهنگ و زبان ایران را به نحوی دستکاری کردند تا به ابزاری برای هویت سازی ملی مدرن تبدیل شود، هویتی که پیش از اسلام مبتنی بر ایرانیت باشد، و بیش از دینی، عُرفی شمرده شود. برآمدن این هویت نوپدید سیاسی اجتماعی و فرهنگی، خود، به پیدایش سبک جدیدی در معماری ایرانی منجر شد که در مشخصات معماری بسیاری از بناءهای حکومتی این دوره دیده می شود. با این که ابزارها، تکنیک ها و رویکردهای طراحی این دوره خاستگاههای متعدد داشتند، همگی در جهت تأمین اهداف ملی گرایانه به خدمت گرفته شدند. این سبک جدید که با طرد و رد سبکِ قجری آغاز شد، خیلی زود «سبک ملّی» نام گرفت، و معماران را تشویق می کرد تا عناصر تاریخ ایران را در معماری شان به کار گیرند. با این که سبک ملّی به لحاظ دلالتهای تاریخی غنی است، اما در واقع برای برآوردن نیازهای مدرن در معماری «اقتباس» و «ابداع» شده است. معماران ملّی گرای ایرانی همه عناصر حاضر در دست را برای پاسخ به مشکلات و معضلات خلق سبک ملی به کار می گرفتند. به عنوان مثال، از سبک های کلاسیک و تزئینات کلاسیکی استفاده می کردند که مُلهم از مضامین ایرانی و اسلامی بودند. در نتیجه این رویکرد، ساختمان هایی که به سبک ملی بناء می شدند، نه تنها ابعاد خیره کننده ای داشتند، بلکه فرمهای کلاسیک در آنها به چشم می آمد، ساماندهی متقارن داشتند و با استفاده از مصالح مقاوم ساخته می شدند.
فصل سوم
نخستین مُدرن ها (تکوین معماری حرفه ایِ مُدرنیستی در ایران)
در حالی که مُدرنیسم نهضتی هنری بود که در واپسین سالهای سدۀ نوزدهم در اروپا آغاز شد، با تأخير نه تنها به معماری ایرانی بلکه به سایر حوزه ها از جمله ادبیات و نقاشی رسید. در اوایل دهه ۱۳۰۰ ه.ش معماری در ایران چندان تفاوتی با دهه های قبلی نداشت. هر چند تغییراتی در رسم متعارف معماری به لحاظ سبک ساختمان و کاربرد مصالح در ایران پدید آمده بود، عمده ساخت و سازها به لحاظ طرح، مصالح و فنون هنوز هیئت «سنّتی» خود را حفظ کرده بودند. در واقع، تا نيمه دوم دهه ۱۳۱۰ ه.ش هیچ ساختمانی به سبک مدرنیستی در ایران احداث نشده بود. در دوره انتقال دهه ۱۳۱۰ ه.ش، معماران مدرنیست ایرانی در جست و جوی چار چوبی نظری و عملی در قبال سلطه معماری سنتی و کشف مسیرها و فرم های جدید در معماری برآمدند. معماری مدرنیستی در اواخر دهه ۱۳۱۰ ه.ش جای پای خود را در ایران استوار ساخت. برنامه مدرنیزاسیون شهری الهام بخش تغییری در سبک و روش معماری، و اهتمام و توجه به طراحی تیپهای جدیدی شد، که تا پیش از آن هیچ سابقه ای در سنت معماری ایرانی نداشتند.
پذیرش فرمهای مدرنیستی پدیده ای پیچیده و چند وجهی بود. نظریه های استتیک، نیروهای مختلف در عرصه اجتماع، و تکنولوژی های جدید همه در یکدیگر تنيده شدند تا باورها و اعتقادات بنیادین معماری در ایران را دگرگون سازند. ورود فرم ها و تکنیکهای مدرنیستی به ایران، که سرانجام معماران ایرانی را از قید و بند معماری گذشتگان رها ساخت، با احداث راه آهن سراسری در ایران ممکن و میسر گشت. راه آهن امکان استفاده از مصالح و تکنیک های جدید مورد لزوم برای ساخت بسیاری از ساختمان های پیشرفته و ماجراجویانه را در ایران عملی ساخت. مضاف بر این، تنی چند از معماران فرانسوی نیز نقش چشمگیری در تثبیت معماری مدرنیستی در ایران ایفاء نمودند. این معماران خارجی جذب برنامه نوسازی و عمران رضاشاهی شدند، و بعضاً در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران نیز تدریس می نمودند. معماران مدرنیست ایرانی که در اروپا تحصیل کرده بودند، دومین گروهی بودند که در شکل گیری این جریان مؤثر واقع شدند. اینان نه تنها زبان نوین معماری را که مطالبۀ عام «گسست از گذشته» را منعکس می نمود، در آثار خود به کار بردند، بلکه نسبت به تأسیس انجمن آرشیتکت های ایرانی دیپلمه همت گماشتند.
فصل چهارم
از خانۀ مُدرن تا مجتمع های آپارتمانی
طراحی خانه های مسکونی به سبک مدرنیستی نه تنها «فضا»های جدیدی را خلق کرد که خانواده های مدرن ایران در معنای «هسته»ای کلمه، در آنها مآوا گزیدند و شروع به زندگی کردند، بلکه خبر از تغییر مبنای سلطه از سمت آریستوکراسی نیم بند قجری به نوعی بورژوازیِ نیم بند در دهه ۱۳۱۰ ه.ش می داد. به واسطه اصلاحات رضاشاهی، که مبنایی اجتماعی، تربیتی و روانشناختی برای یک جامع پیشرفته و قائم بالذات را فراهم آورد، بسیاری از مناسبات و حدود و ثغور جامعه مدنی سنتی ایرانی، در این دوره، دستخوش تغییرات و تحولات اساسی شدند. برنامه دولت پهلوی در بیداری زنان، که زن ایرانی را به تعلیم و تربیت و اشتغال در خارج از خانه تشویق می کرد، مفاهیم جدیدی هم چون «زن آزاد ایرانی» و «زن خانه دار روشنفکر» را پدید آورد، که هر دو به زیستن در خانه ای مدرن نیاز داشتند. به علاوه، در نتیجه تکوین نظام تربیتی نوین، تقریبا همه افراد طبقات رو به رشدِ شهرنشین با تحصیلات آکادمیک خودشان تعریف می شدند.
بسیاری از پیشتازان معماری در ایران (نام هایی چون وارطان، فروغی، صادق، ظفر بختیاری و آبکار) فعالان پرشوری در عرصه مناقشات بین المللی بر سر مدرنیسم بودند، و با شور و عشق فراوان اصول مدرنیسم معماری را به جان و دل پذیرفتند. خانه های زیادی برای افراد طبقه متوسط رو به رشد ایران طراحی کردند و در جست و جوی خود در پی ابزارهای بیان بدیع در معماری، عامدانه، رویکردی غیر تاریخی اتخاذ می نمودند. این معماران می خواستند تا با پذیرش برنامه های جدید، سیستم های ساخت و ساز جدید، مصالح نوین و ترکیب های بدیع همواره در جریان پیشرفت قرار داشته باشند. و از طریق خانه سازی بود که برخی از مهم ترین ایده های معماریِ این مدرنیست های ایرانی به مرحله تحقق می رسید. این معماران تقسیم بندی سنتی فضاهای مسکونی و جداسازی جنسیتی بخش های مختلف خانه را با اتاق های عملکردی جایگزین ساختند. آنها کار خود را با ساختن خانه هایی برای مصرف خود یا دوستانشان آغاز کردند، و تدریجاً زبانی زنده، عملکردی و منطقه ای ابداع کردند که آرزوی مدرنیستی «خانه ای برای هر کس» جامه عمل می پوشاند. این نکته به طرز واضحی در سلسله ای از مقالات منتشر شده در دو مجله ارشیتکت و بلديه (که بعداً با عنوان «شهرداری ها» منتشر شد) مورد تأکید نویسندگان قرار گرفته است. مجلات (و در رأس همه آنها ارشیتکت) توجه ویژه ای به اشیاء در منازل مسکونی مبذول می نمودند، و از جریان های عمده حاکم بر طراحی فضای داخلی منازل در غرب برای خوانندگان خود گزارش هایی تهیه می کردند.
فصل پنجم
اسکان در مِتروپُلیس
پس از جنگ جهانی دوم، و در فاصله سالهای ۱۳۲۴ تا ۱۳۳۲ ه ش، ایران در معرض تغییرات عمده ای در عرصۀ اجتماعی و شهری شد. در این دوره، با رشد سریع طبقه متوسط شهری، احزاب تکنوکرات در عرصۀ سیاست پدید آمدند، و عمران و توسعه مدرن شهری آغاز شد.به واسطۀ رشد سرسام آور جمعیت کشور بلافاصله با مشکل بزرگی به نام مشکل مسکن مواجه شد. با این که از نیمه دوم دهه ۱۳۱۰ ه.ش، ساخت و ساز به طرز چشمگیری افزایش یافته بود، اما این رشد تحت یک برنامه منسجم و نظام مند صورت نگرفته بود. فعالیت های عمران شهری، تا جایی که به طرح های توسعه ملی مربوط می شد، با تأخیر و از سال ۱۳۲۶ه.ش آغاز شد. تا قبل از وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ ه.ش پنج برنامه توسعه در ایران به موقع اجرا گذاشته شدند. نخستین دو برنامۀ توسعه (که در فاصله سالهای ۱۳۲۸ تا ۱۳۴۱ ه ش به تصویب رسیدند)، ملهم از تحولات جوامع مدرن مثل ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپای غربی بودند. تمرکز عمده هر دو برنامه بر تعیین چارچوبی زیربنایی برای رشد و توسعه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بود.شاهد افزایش فعالیت ساخت و ساز در بخش عمومی و خصوصی همین احدات مجتمع های صنعتی متعدد در این دوره است. یکی از مهم ترین اهداف پروژه های ساخت و ساز شهری، ارتقاء استاندارد شهری و سطح زندگی و رفاه شهروندان ایران بود. از آن جا که مسئله اسکان بخشی از عمران و توسعه شهری بود، جایگاه مجزایی بدان اختصاص نیافته بود.
در برنامه های سوم، چهارم و پنجم توسعه، حکومت ایران در عرصۀ اقتصاد کلان، در برنامه های صنعتی مبتنی بر واردات سرمایه گذاری نمود که شدیدا بر تکنولوژی و مدیریت غربی متکی بود. برنامه سوم توسعه (که در فاصله سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۶ ه.ش به موقع اجرا گذاشته شد) مقوله اسکان شهری را کلا متمایز از توسعه و عمران شهری در نظر می گرفت. این برنامه نیز به معضل مسکن از منظر اقتصاد عام و توسعه اجتماعی می نگریست. البته، تولید مسکن هیچ یک از اصول مندرج در اهداف این برنامه پنج ساله توسعه را برآورده نمی ساخت. برنامه چهارم توسعه که در فاصله سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۱ ه.ش تصویب شد) بر استفاده از مواد و مصالح ساختمانی خاص، سبک های معماری، و نوسازی محلات تأکید داشت. این برنامه آپارتمان سازی و احداث مجتمع های مسکونی را نیز تشویق می نمود. در زمره اهداف این برنامه احداث ۲۷۵۰۰۰ واحد مسکونی، و نیز استمرار و تکمیل برنامه ناتمام توسعه سوم ذكر شده بود.
فصل ششم
معماری مدرن و جریان های پس از آن (۱۳۵۷-۱۳۳۲)
پس از جنگ جهانی دوم، ایده ئولوژی ناسیونالیست - لیبرال در ایران توسط جبهۀ ملی به رهبری محمد مصدق (۱۲۵۸- ۱۳۴۵ ه ش) سازمان یافته شد. گروه های ملی گرا قصد برقراری دمُکراسی و استقلال ایران را داشتند و در عین حال بر حفظ چارچوب سلطنت نیمه مشروطۀ ایرانی اصرار می ورزیدند. قصد آنها، از سوی دیگر، خلع ید از شرکت نفت بریتانیا و به اصطلاح «ملی شدن صنعت نفت» بود. این اهداف پس از انتخاب مصدق به نخست وزیری ایران در فاصله سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ محقق شد. مصدق در عین حال که در دوران دمکراسی نوپای ایران به این سِمت منصوب شده بود، توانست نفت ایران را ملی، و عواید فروش نفت را به ممرّ درآمدهای کشور اضافه کند. این روند ملی شدن صنعت نفت در ایران به یکی از نمادهای کسب استقلال برای ایران بدل شد. در ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ ه.ش حکومت مصدق توسط ارتشبد فضل الله زاهدی که پشتیبانی آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا و ام آی سیکس بریتانیا را نیز با خود داشت سرنگون گردید. این سرنگونی راه حلی بود برای یک مناقشۀ اقتصادی که با محوریت موضوع نفت ایران آغاز شده بود. مسئله اصلی کارتل بین المللی نفت بود؛ این کارتل کنترل انحصاری منابع نفت و توزیع این منبع انرژی را در کشورهای سرمایه داری در دست داشت.[۱] از پیآمدهای کودتا یکی هم این بود که محمدرضا شاه پهلوی (سلطنت: ۱۳۲۰- ۱۳۵۷ ه ش)، که به مدت کوتاهی از کشور گریخته بود، دوباره به قدرت بازگشت .شاه در دوره سلطنت خود ملی گرایی، مُدرنیزاسیون و رشد تمرکزیابی را به عنوان ابزارهایی برای توسعه پرشتاب ایران به ویژه در عرصه صنعت می نگریست. با فرمان شاه ایران دولت با تغییر اولویت از بخش کشاورزی به بخش صنعت، ماهیت بنیادین اقتصاد ایران را زیر و زبر کرد. برنامه ریزی شهری سازی، صنعتی سازی، تنوع و تغيير، و احدات زیرساخت و سرمایه گذاری انسانی در این دوره باعث تغییرات و رشدی پایدار شد. اصلاحات وی چشم ایرانیان را به روی امکانات جدید در تمامی ابعاد اجتماعی گشود. علاوه بر اینها، شاه برنامه ای با حمایت دولت در راستای مدرنیزاسیون ایران را پیش می برد که کاملا «از بالا» به وی تحمیل شده بود. با این که او واقعا عزم آن را داشت تا ایران را در سال ۲۰۰۰ میلادی به پنجمین قدرت بزرگ صنعتی دنیا بدل کند، قادر به ایجاد اصلاحات یکنواخت و هماهنگ نشده و در عوض نوعی از روند غربی سازی را در پیش گرفت، که فاقد هرگونه روحيه انتقادپذیری بود، یعنی همان عنصری که اساساً شاخص مدرنیته در مغرب زمین به شمار می آید.
فصل هفتم
معماری ایران پس از انقلاب اسلامی
در روز ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ ه.ش، ائتلافی از نیروهای روشنفکر سکولار و انقلابیون مذهبی شیعه رژیم سلطنتیِ مُدرن و سکولار محمد رضاشاه پهلوی را سرنگون کردند. انقلاب در مناطق پر جمعیت کلانشهرهای کشور به وقوع پیوست. این انقلاب جامعه و فرهنگ ایرانی را به طرز خیره کننده و بنیادینی دگرگون ساخت. انقلاب با گذشت زمان رنگ و بوی اسلامی تری به خود گرفت. نسل جدیدی از فعالان مذهبی با این اعتقاد که تجدد و مدرنیته با فرهنگ ایران سازگار است و کارکردهای غربی را می توان با توفیق فراوان در بافتار ملی و مذهبی ایران به کار گرفت، این انقلاب را رهبری کردند. با خطابه ها و کارکرد انقلابیون شیعه، رهبران مذهبی نهضت روایتی غیر غربی، محلی و بومی از مدرنیته را ایجاد نمودند. انقلابیون ایران منتقد سلطۀ استعماری غرب بر ایران و تلاش های صورت گرفته در قلع و قمع ارزشهای اسلامی بودند. آنها هم مخالف اصلاحات غربی سلطنت پهلوی و هم مخالف تأثیرات قدرتهای جهانی بودند، به تدریج انقلابیون توانستند نیروهای سکولار و مسلمانان لیبرال را به کل از صحنه قدرت سیاسی حذف کنند. سیستم مدارس، دانشگاهها و حقوق مدنی همگی با ایده ئولوژی اسلامی که علما و رهبران روحانیت شیعه ایجاد کرده بودند منطبق شد. علاوه بر اینهاء به دلیل جهت گیری ایدئولوژیک انقلاب، مناسبات تجاری بین المللی دستخوش تغییرات چشمگیری شد. از جمله، در حالی که آمریکا پیش از وقوع انقلاب اسلامی سومین صادر کننده کالا و خدمات به ایران به شمار می آمد، از زمان پیروزی انقلاب هیچ نوع صادرات قابل اعتنائی به ایران نداشته است.
جمهوری اسلامی ایران، که در فروردین ماه سال ۱۳۵۸ ه.ش تثبیت شد، عمیقاً بر شيوۀ تولید، توزیع، و پذیرش معماری در کشور تأثیر نهاده است. مناسبات بین المللی ایران به شکل بنیادین و ریشه ای در دهه نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی زیر و زبر شد. بسیاری از پروژه های ساخت و ساز به دلیل ارتباط شرکتهای ساختمانی با شرکتهای غربی متوقف شدند. بسیاری از چهره های معماری ایران از کشور گریختند، برخی که مانده بودند درگیر جنگ شدند و مابقی شغل خود را تغيير دادند. تنها معدودی از ایشان که دست اندر کار پروژه های موجود و طرح های ساخت و ساز خرد بودند، ادامه حیات دادند. در سال های پس از پیروزی انقلاب، عمدۀ منابع انسانی و اقتصادی مصروف جنگ شد. و به این ترتیب معماری ایران از صحنه معادلات جهانی حذف گردید.
English
Contemporary Architecture in Iran
from 1925 to the present
Written by: Amir Bani-Masoud
Language: English
Front cover illustration: Shahyad Aryamehr Monument, photo by Mohammad-Reza Khakzad
ISBN: 9798620711642
Buy this book on Amazon [ Link ]
CONTENTS
Introduction
Chapter 1, Modernization and Urban Renewal
Tehran: Showcase of the New 5
Cities, Industrial Towns and Oil Urbanization
Chapter 2, Sabk-e Melli: The Iranian National Style 1925-1941
Neoclassicism 22
Islamic Revivalism: The Search for a New Direction
The Neo-Achaemenid style: The Formation of a New Style
Chapter 3, First Moderns: The Making of a Modernist Profession
Chapter 4, From the Modern House to Apartment blocks
Academic Architecture and the Modern House
Apartment Blocks
Chapter 5, Housing in the Metropolis
White Modernism, White Elephants and Shanty Towns
Chapter 6, Modern Architecture and Beyond 1953-1979
The International style
High Modernism
Modern Regionalism
Chapter 7, Architecture After the Islamic Revolution of 1979
The New Spirit: Young Iranian Architects Looking for the Future
Notes
Select Bibliography
Acknowledgements & Photo Acknowledgements
Index of Names
Introduction
This book aims to provide an enjoyable history of contemporary architecture in Iran from Iran‘s modernization during the mid-1920s to the present. It explores how hopes for a new and better society in Iran became linked to new architectural forms. The book discusses how factors such as the development of new environment, the rise of the architectural profession, and the transformation of the building industry in Iran, all led to the emergence of mature modernist architecture in this country. The book also examines the convergence of architecture with political and social developments in Iran. Architectural developments and the formation of the first generation of trained Iranian architects have been shaped by social developments in Iran. Thus, when discussing various architectural innovations, this text pays close attention to relevant historical developments and social context.
Although the book follows a loosely chronological order, it is intended to flow in a way that is best suited to each period and architectural event under discussion. The first chapter consists of two major parts. It explores factors that led to the first blossoming of modernism in Iran and why Tehran was the locus of this innovation. Tehran modernists synthesized while simplifying diverse European modernist expressions. The most notable modernist buildings in Iran were erected in Tehran alongside the establishment of a school of architecture. The second part of the first chapter focuses on the urban renewal program during the reign of Reza Shah, which was the first systematic attempt at urban planning in Iran. The program not only led to major changes in traditional Iranian cities but also had considerable influence on the development of modern structures in Iran. Moreover, during the twentieth century, the growth of modern industry and the oil urbanization in Iran led to massive urbanization and the rise of new cities. Focusing on three architectural tendencies (Neoclassicism, Islamic revivalism and the neo-Achaemenid style) of the Iranian national style, the second chapter examines how nationalism as a political approach led to the development of a new style in Iranian architecture, as can be seen in the designs for various government buildings that were erected during Reza Shah‘s reign.
The third chapter examines the modernization of Iranian architecture, which entailed the introduction of new forms and techniques. The Trans-Iranian Railroad allowed for the introduction of new materials and provided a great opportunity for the country to establish and raise the status of the native engineering profession. In 1927,
Contemporary Architecture in Iran
the government established numerous educational institutions with the purpose of training architects and engineers in the new science of construction to work for the Trans-Iranian Railroad. Notably, during Reza Shah‘s reign, French architects were involved in his reconstruction program. Moreover, the first generation of Iranian modernist architects schooled abroad. Architecture became professionalized in the 1940s; it was during this time that Iranian architecture began to develop nearly all of the features of a full-fledged profession.
The fourth chapter focuses on the relationship between the modern house, which was a key aspect of Iran‘s modernist fabric, and Iranian academic architecture. Modernist domestic design provided new living spaces for Iranian modern nuclear families during Reza Shah‘s reign. The most notable modernist houses were erected in Tehran where Iranian pioneers passionately embraced modernist principles. They espoused a deliberate anti-historicism in their search for new means of expression. In addition to replacing traditional spatial divisions and gender-based sections of the house with functional rooms, architects also developed a viable, functional, and regional idiom. The last part of the fourth chapter examines the mid-1940s apartment houses that catered to tenants of various incomes. These houses were built in response to urbanization and the consequent increase in city land values. During this period, Iranian architects quickly adopted new stylistic approaches and construction methods and made considerable progress in the use of new technology and design configurations in apartment construction.
Focusing on housing in the Metropolis, the fifth chapter discusses the White Revolution which not only attempted and achieved a far-reaching transformation of Iranian society but also accelerated growth of the professional middle class. The White Revolution, which developed into a series of white elephant projects, was the main reason for the rapid urban growth rate in Iran. The sixth chapter considers the three phenomena of the International Style, High Modernism and Modern Regionalism, and thereby provides a glimpse of the state of Iranian Architecture. In the 1960s, Iranian architects eagerly adopted the International Style since they considered this new aesthetic to reflect the start of a new era. In contrast to the 1930s, when Modernism was first introduced to Iran, during the 1960s, there was widespread acceptance of High Modernism all across the country. During this period, Iran developed a new architectural style that revealed a deep respect for traditional Iranian architecture and relied on the viewer‘s familiarity with the architecture of the past to convey its codes and metaphors. The new style combined rich materials and historicist detailing. It encouraged architects to attend to the realities of Iranian geography, climate, and history in their architecture. The last chapter of this book covers Iranian architecture after the 1979 revolution. It explores why at this time the main concern of Iranian architects was to marry tradition with the ideas and developments of modernist architecture. The architects worked to develop an independent identity for Iranian architecture by, in many cases, attending to indigenous cultural and architectural heritage. This chapter discusses the new, young generation of Iranian architects that have a global and international rather than regional and imperial focus. Ultimately, Iranian architecture is continuing to progress and develop. This book will hopefully increase awareness of and inspire future research on contemporary architecture in Iran. It is also intended to enable Western readers to develop an understanding of modern architecture in Iran.