Email: caoi.ir@post.com Telegram ID: @caoiran
Slide 1 - copy
Image is not available

in This section we publish articles about contemporary architecture .you can send us your articles by the email.

in This section we publish articles about contemporary architecture .you can send us your articles by the email.

in This section we publish articles about contemporary architecture .you can send us your articles by the email.

STUDY

Study

آغازگران معماری امروز ایران (گفتگو با مهندس پرویز کیهان)

سهیلا بسکی

مجله آبادی، شماره ۱۹، زمستان ۱۳۷۴ ، صفحه ۸۹-۸۴

پرویز کیهان,معمار پرویز کیهان,مجله آبادی,مسن ترین معمار معاصر,مجله آبادی قدیمی,مجله آبادی,سهیلا بسکی,خانه امین الضرب,آغازگران معماری امروز ایران,

پرویز کیهان,معمار پرویز کیهان,مجله آبادی,مسن ترین معمار معاصر,مجله آبادی قدیمی,مجله آبادی,سهیلا بسکی,خانه امین الضرب,آغازگران معماری امروز ایران,

مهندس پرویز کیهان متولد ۱۲۹۷ هجری شمسی، در سال ۱۳۲۰، پس از گذراندن دورۀ متوسطه در مدرسه صنعتی آلمان، در رشته معماری دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت. فعالیت حرفه ای را از همان زمان تحصیل در سیکل دوم دانشکده معماری، با کار در اداره راه آهن آغاز کرد و بعدها در سمت ریاست این اداره بر طراحی معماری بناهای راه آهن از جمله باشگاهها، بیمارستانها، مجتمع های کارگری و کارمندی، و برخی از ایستگاهها نظارت داشت. مهندس کیهان در عرصه فعالیت حرفه ای خصوصی نیز ساختمانهای بسیاری اعم از اداری و مسکونی طراحی کرده و بازسازی خانه قدیمی حاج امین الضرب را به انجام رسانده است که از نمونه های درخور توجه بازسازی بنایی قدیمی برای استفاده امروزی به شمار می آید. مهندس کیهان در این گفتگو درباره موضوع این شماره آبادی یعنی معماری ایرانی نیز اظهارنظر کرده اند. از ایشان متشکریم که فرصت این گفتگو را در اختیار ما گذاشتند.

آقای مهندس کيهان، شما در سال ۱۳۲۰، در همان سالهای نخست تاسیس دانشکده هنرهای زیبا وارد این دانشکده شدید. در آن زمان که رشته معماری تازه به عنوان رشته دانشگاهی معرفی شده بود ، شما چرا معماری را انتخاب کردید؟
راستش را بخواهید من به نقاشی علاقه مند بودم و این علاقه میراث پدربزرگم عبد المطلب اصفهانی مستشار بود که در رشته نقاشی در بوزار فرانسه تحصیل کرده بود و اینک آثارش در موزه گلستان است.


چرا خود رشته نقاشی را انتخاب نکردید؟ وجوه مشترك نقاشی و معماری آن قدر بود که بتواند شما را راضی کند؟
به طور تفننی نقاشی می کردم، اما از نظر حرفه ای کار معماری را ترجیح می دادم. به نظر من موسیقی، نقاشی، شعر، معماری همه دارای وجوه مشترک هستند، در واقع نظم و ریتم و هماهنگی در همه آنها اصل است. هم اکنون موسیقی را به شکل رنگ هم نمایش می دهند، یا می توان گفت که  شعر حافظ خیلی شباهتها به نقاشی آبستره امروز دارد.

پرویز کیهان,معمار پرویز کیهان,مجله آبادی,مسن ترین معمار معاصر,مجله آبادی قدیمی,مجله آبادی,سهیلا بسکی,خانه امین الضرب,آغازگران معماری امروز ایران,

ایستاده: عبدالمطلب اصفهانی مستشار، پدربزرگ مهندس کیهان، مهندس اتریشی Aogost Kryzez که نقشه تهران را درسال ۱۸۸۵ تهیه کرد.

در گفتگوهای پیشین با «آغازگران معماری امروز» از آنها درباره استادان دانشکده هم دوره ایها و آثارشان پرسیده ایم. امیدواریم از این طریق اطلاعاتی مستند درباره معماران معاصر ایران گرد آوریم. خواهشمندیم شما نیز در این مورد برایمان بفرمایید.
در دانشکدۀ معماری من در آتلیه دوبرول بودم، اساتید دیگر ما، همان طور که آقای کباری هم گفته اند، عبارت بودند از: آقای سیرو که آرشیتکت بودند و به ما درس ساختمان می دادند؛ آقای موزر سوئیسی بودند و استاتیک و مقاومت مصالح درس می دادند؛ آقای محسن مقدم تاریخ هنر؛ دکتر بیانی تاریخ قدیم؛ آقای درودی ریاضیات، مهندس هشترودی پرسپکتیو و مناظر و مرایا درس می دادند. مهندس فروغی و آفتاندلیان هم از استادان ما بودند و بعد از رفتن آقای دوبرول من به آتلیه آقای آفتاندلیان رفتم.

و خوانندگان جوان آبادی حتما دلشان می خواهد بدانند آقایان گدار، سیرو و دوبرول و دیگر استادان خارجی دانشکده هنرهای زیبا چه وقت از ایران رفتند و پس از رفتن از ایران چه کردند؟
در مورد بعضی از آنها اطلاع دارم. مثلا درباره دوبرول. دوبرول در هنگام اقامت در ایران در همین جا با یک دختر ارمنی (خواهر همکلاسی ما آشوت که بسیار خوب ویلن می زد) ازدواج کرد. در سال ۱۳۲۳ از طرف دولت فرانسه برای مأموریت به لبنان رفت. من ایشان را در لبنان در بیروت دیدم. ایشان در ضمن کار دولتی استاد دانشکده معماری لبنان هم بودند. من یک سال در بیروت ماندم و تحصیل می کردم و بنابراین باز استاد ما شدند. یک روز او از من پرسید: «اینجا چه می کنی؟» گفتم: «اتفاقی آمدم» گفت: «برو به مملکت خودت. آنجا بهتر است و شاگردان بهتر و با سلیقه ترند.» بعدها، شنیدم که ایشان جزو شورای معماران شهرداری پاریس بوده اند و باید الآن سن و سال زیادی داشته باشند و انشاء الله که عمر طولانی کنند. آقای گدار در همان زمان که در ایران بودند کمابیش سن و سالی داشتند. درست به یاد ندارم که چه سالی از ایران رفتند. به هرحال بعد از رفتن از ایران مرتب به خاطر نوع کارشان یعنی باستان شناسی به ایران آمد و رفت داشتند و نمی دانم در چه سالی فوت شدند. آقای سیرو را هم به یاد ندارم چه زمان از ایران رفتند، ولی فکر می کنم سال ۱۳۴۵-۴۶ دیگر کسی از آنها نمانده بود، چون ساختمانهای دانشگاه تمام شده بود. البته سیرو در طراحی ساختمان هتل عباسی در محل کاروانسرای شاه عباس شرکت داشت که به یاد نمی آورم در چه تاریخی بود. باقی را دیگر اصلا به یاد ندارم .

پرویز کیهان,معمار پرویز کیهان,مجله آبادی,مسن ترین معمار معاصر,مجله آبادی قدیمی,مجله آبادی,سهیلا بسکی,خانه امین الضرب,آغازگران معماری امروز ایران,

۱. پرویز کیهان ، ۲.حسن طرفدار ۳. رضایی ۴. حسن کرمانی ۵. هاملت هاراطونیان ۶. وانیک نعلبندیان ۷. اودیان ۸. پگاه ۹. ارسلان کاووسی ۱۰. دوبرول ۱۱. ارسلان افخمی ۱۲. اسکویی ۱۳. آشوت مناچکانیان ( برادر همسر دوبرول) ۱۴. حسن صدر هاشمی ۱۵. عبدالله زرهی ۱۶. وثوق ۱۷. مسعود مدبر ۱۸. لئون مناچکانیان ۱۹. کیومرث ایزدی.

آثاری را که در ایران ساختند به یاد دارید؟
کارهای ساختمانی دانشگاه اساساٌ کار آقایان دوبرول و سیرو بود. مهندس آفتاندلیان و مهندس فروغی هم همکاری می کردند. آقای موزر کار محاسبات را انجام می دادند. طرح ساختمان دانشکده طب، دانشکده فنی، دانشکده حقوق، باشگاه دانشگاه، (که خود دوبرول طرح داد)، و بعدها طرح دانشکدۀ معماری را دادند. ساختمانهای سمت شرق را هم طرح داده بودند که بعد از رفتن آنها ساخته شد. طرح هتل عباسی را هم آقای سیرو داد. اما بعدها آقای مهندسی غیائی نمای آن را با سنگ تراورتن عوض کرد. بعد که دیدند ناهماهنگ در آمد، ناچار دکور باسمه ای ایرانی شامل گچبری و آینه کاری و چوبکاری هایی روی تراورتن نصب کردند که به همین دلیل بسیار نا زیبا و ناهماهنگ شد. کار خود آقای سیرو بسیار خوب بود. سیرو و آفتاندلیان با همکاری هم بسیاری مدارس هم ساختند، مثلاٌ دبستان و دبیرستان فردوسی و سعدی. دبیرستان دخترانه در خیابان حافظ کنار تالار فرهنگ کار آفتاندلیان بود. تقریبا همه آنها آجری، از آجر قرمز سابیده بود. شاید سی چهل تا از این مدارس ساختند. گدار خود موزه ایران باستان را ساخت، موزه مردم شناسی ساختمان قدیمی قاجار بود که تبدیل شد.

نظرتان درباره نحوۀ اداره و تدریس در دانشکده و رویکرد آن نسبت به گذشته معماری ایران و نیازهای آن زمان جامعه چیست؟
فرانسویهایی که مؤسسان اصلی دانشکدۀ هنرهای زیبا بودند، آقایان گدار، سيرو و دوبرول همه از علاقه مندان به معماری ایرانی بودند. آقای گدار خود موزه ایران باستان را با الهام از معماری ایرانی ساخت. در رشته تاریخ هنر هم آثار ایران باستان، دوره ساسانی و دوره اسلامی در کنار معماری یونان و روم باستان درس داده می شد. معماری ما محدودیتهایی داشت. مثلا پاسخگوی نیاز به ساخت در ارتفاع یا بسیاری تیپولوژیها نبود، گرچه می توانست الگوی ساختمان مسکونی، با مونومانها یا مقابر و غیره قرار گیرد. مثلا معابد معماری قدیم یونان هم زیبا بودند، اما طبعا نمی توانستند الگوی ساختمانهای جدید قرار گیرند. البته اروپاییها سعی کردند در سبک کلاسیک ساختمانهای ۵ یا ۶ طبقه هم بسازند، اما بیش از آن نتوانستند. طبعا آموزش دانشکده معماری با هدف پاسخگویی به نیازهای آن روز جامعه برنامه ریزی شده بود، اما به معماری گذشتۀ ایران هم در حدود امکانات توجه می شد.مثلاٌ ساختمان شهرداری سابق تهران در میدان امام خمینی (توپخانه) را مثال بزنیم. ساختمان تاق و ایوان داشت و به سبک معماری قدیم ایران ساخته شده بود. ایوان رو به میدان بود و رفت و آمد از همین ایوان صورت می گرفت که ناهنجار بود. به هر حال ساختمان جوابگوی عملکرد ساختمان شهرداری نبود. چنانکه ساختمانهای مدارس هم دیگر نمی توانست براساس الگوهای قدیمی مدرسه در ایران ساخته شود. چنان که ساختمان خوبی مثل ساختمان مدرسه دارالفنون هم جوابگوی نحوه آموزش و فعالیت در فضای فرهنگی امروز نیست.

از چه وقت به کار حرفه ای معماری پرداختید؟
در همان زمان تحصیل، در سیکل دوم که بودم، روزی پدرم پرس و جو کرد که در اوقات بیکاری چه می کنم و بعد مرا نزد عزت الله خان هدایت، رئیس راه آهن که از دوستانش بود، برد. مهندس دفتریان که رئیس خط بودند هم تقریبا قوم و خویش ما محسوب می شدند. در همان روز وقتی گفتم که من باید درسم را هم بخوانم، عزت الله خان به آقای دفتريان گفت به آقای کیهان طوری کار بدهید که مزاحم درس خواندنشان نشود. به هرحال در همان جا به کار مشغول شدم؛ بعدها هم رئیس اداره معماری راه آهن شدم. با آقای هاملت هاراطونیان که از همدوره ای های خودم بود کار می کردیم و برای ساختمانهای مربوط به راه آهن طرح می دادیم. البته اداره ما هیچ نظارتی بر اجرا نداشت و آنچه ساخته می شد همیشه با طرحهای ما منطبق نبود. در اهواز برای کارمندان راه آهن باشگاه و بیمارستان، در سربندر ( شاهپور) و خرمشهر چندین مجتمع کارگری و کارمندی، و در تهران ساختمان اداری راه آهن را در شرق ایستگاه تهران نزدیک پل خانی آباد ساختیم که این هنوز هست، اما نمیدانم ساختمانهای دیگر بخصوص در جنوب هنوز هستند یا در جنگ خراب شده اند. در شمال هم برای ایستگاه جلفا طرح دادیم. در آن زمان هیئتی از روسیه برای برقی کردن خط جلفا تا تبریز آمده بودند. من و آقای مددنوعی که فارغ التحصیل دانشکدۀ ما، و از دانشجویان در دوره بعد از من بودند، روی این پروژه کار کردیم. من در سال ۵۱ به درخواست خودم بازنشسته شدم و به کار در دفتر خصوصی خودم که قبلا فقط بعد از ظهرها در آن کار می کردم پرداختم. برای بسیاری از خانه ها طرح دادیم که بعضی از آنها هنوز هستند و بعضی تخریب شده اند. طرحهایی هم برای ساختمانهای بزرگ اداری و تجاری دادیم که بیشتر آنها هرکدام به دلایلی اجرا نشد. مثلا تهيه طرح شرکت بیمه آسیا مقارن شد با غرق شدن یک کشتی و در نتیجه انصراف شرکت از احداث یک ساختمان بزرگ.
ولی از طرحهای نسبتا بزرگی که اجرا شد باشگاه ورزشی ایرانیان در دبی بود که تازه چند سالی است که بهره برداری از آن آغاز شده است. این ساختمان شامل استادیوم فوتبال، سالنهای سرپوشیده برای انواع ورزشها، استخرهای بزرگ برای مسابقات بین المللی، تالارهای سخنرانی، رستوران و مهمانسرا، خوابگاههای ورزشکاران و ساختمانهای دیگری است که در روزنامه های خودمان هم از آنان تجلیل شد. بانک صادرات دبی را هم ما طرح دادیم و اجرا کردیم. هتل ۲۰۰ اتاقه ای را هم برای فولاد مبارکه کنار زاینده رود طرح داده ایم که هنوز اجرا نشده است.


پرویز کیهان,معمار پرویز کیهان,مجله آبادی,مسن ترین معمار معاصر,مجله آبادی قدیمی,مجله آبادی,سهیلا بسکی,خانه امین الضرب,آغازگران معماری امروز ایران,
تصویر: از خانه های مسکونی که مهندس کیهان طراحی کرده است.

ظاهرا اغلب فارغ التحصیلان دوره های نخست دانشکده هنرهای زیبا ابتدا در سازمانهای دولتی به کار پرداخته اند. آیا این امر بدین معناست که در آن هنگام هنوز در بازار خصوصی زمینه مساعدی برای فعالیت معمار تحصیلکرده وجود نداشته است؟

بله، همین طور است. جامعه در واقع معمار را همان بنا می دانست و دلیلی نمی دید به بنای تحصیلکرده مراجعه کند تا مجبور شود دستمزد بیشتری بپردازد. پول دادن برای دو ورق کاغذ کار آسانی نبود. البته گروه معدودی هم بودند که برای معمار ارزش هنری و فنی قائل می شدند. آنها اغلب پزشکان یا کارمندان عالی رتبه و به اصطلاح قشر روشنفکر بودند.

پرویز کیهان,معمار پرویز کیهان,مجله آبادی,مسن ترین معمار معاصر,مجله آبادی قدیمی,مجله آبادی,سهیلا بسکی,خانه امین الضرب,آغازگران معماری امروز ایران,تصویر: از خانه های مسکونی که مهندس کیهان طراحی کرده است.

پرویز کیهان,معمار پرویز کیهان,مجله آبادی,مسن ترین معمار معاصر,مجله آبادی قدیمی,مجله آبادی,سهیلا بسکی,خانه امین الضرب,آغازگران معماری امروز ایران,

تصویر: بانک صادرات ایران در دبی

دستمزد چگونه تعیین می شد؟
شهرداری میزان دستمزد را ۶٪ کل هزینه ها برای تهیه نقشه های ابتدایی، اجرایی و نظارت تعیین کرده بود. پرداخت چنین هزینه ای واقعاٌ به نفع صاحبکار بود چون از هزینه های ناشی از ندانم کاری و بی اطلاعی جلوگیری می کرد، ولی فهماندن این موضوع به همه چندان آسان نبود. همین حالا هم عده ای نقشه می خرند فقط برای اینکه پروانه ساختمان بگیرند و اغلب ساختمانها به همین ترتیب ساخته می شوند، و به همین دلیل شهرهای ما این وضعیت را پیدا کرده اند.

شما در بازسازی خانه قدیمی حاج امین الضرب که در حال حاضر نیز مورد استفاده فرزندان ایشان است که خویشاوند شما نیز هستند مشارکت داشته اید. خواهشمندیم بفرمایید آیا نام معمار خانه را می دانید؟
خیر. این خانه در واقع از سه بخش تشکیل و در چند نوبت ساخته شده است. در واقع این خانه، خانه عمه من بود و من از کودکی به خوبی آن را می شناختم. یک قسمت آن یعنی تالار بزرگ به نظر من در دوره ای ساخته شده که خط آهن حضرت عبدالعظیم را ساخته بودند، چون بعضی از عناصر آن شباهتهایی به عناصر ایستگاه دارد. به هرحال مثل بسیاری موارد دیگر معماران سازنده خانه شناخته شده نیستند.
ما در بازسازی خانه کوشیدیم تا حد ممکن کار اضافی نکنیم و از مصالح خود خانه استفاده کنیم. مثلا ستونهایی را که دیگر استفاده نمی شد از ته باغ آوردیم و از آجرهای خود بنا استفاده کردیم، تاقهای ضربی را گذاشتیم بمانند و آشپزخانه بیرون از خانه، درشکه خانه و انبار را که دیگر برای زندگی امروزی مورد استفاده نداشت و متروک مانده بودند- حتی می ترسیدیم عقرب ومار در آنجا لانه گذاشته باشند - به نحوی تغییر دادیم که بتوان از آنها به عنوان حیاط سرپوشیده استفاده کرد.

پرویز کیهان,معمار پرویز کیهان,مجله آبادی,مسن ترین معمار معاصر,مجله آبادی قدیمی,مجله آبادی,سهیلا بسکی,خانه امین الضرب,آغازگران معماری امروز ایران,

پرویز کیهان,معمار پرویز کیهان,مجله آبادی,مسن ترین معمار معاصر,مجله آبادی قدیمی,مجله آبادی,سهیلا بسکی,خانه امین الضرب,آغازگران معماری امروز ایران,

تصویر: نمایی از داخل خانۀ بازسازی شدۀ حاج امین الضرب.

شما که در این نوع خانه ها بزرگ شده بودید، در طراحی خانه های جدید از ایده های معماری ایران هم استفاده می کردید؟
در آن زمان دیگر شرایط زندگی تغییر کرده بود. الگوی خانه های ایرانی براساس شرایط آب و هوایی و تجربه هزارساله شکل گرفته بود. مثلا خانه ها در نواحی مرکزی ایران باید حتما زیرزمین می داشتند، رو به جنوب می بودند، جلو ساختمان باید یک ایوان می ساختند تا در تابستان اتاقها آفتاب نگیرند و در زمستان آفتاب تا وسط اتاق برود. سقف ایوان همیشه باید از آنانها بالاتر می بود تا هوای گرمی که زیر آن جمع می شد راهی به پشت بام پیدا کند. اما در آن زمان که ما شروع به کار کردیم دیگر نمی شد خانه هایی ساخت که زیرزمین داشته باشند و رو به جنوب باشند. جمعیت شهرها بیشتر از آن بود که همه بتوانند خانه تک خانواری داشته باشند.

زیرزمین را نمی شد ساخت آبا ذوق و سلیقه و حال و هوا را هم نمی شد حفظ کرد؟
به هرحال واقعیت این است که حفظ نشد. به نظر من معماری ایرانی گلی بود که پرپر شد و از میان رفت. کسانی بودند که به طور تفننی به آن پرداختند، کوششهایی هم برای احیای آن صورت گرفت، اما آنچه ساخته شد، آن گمشده نبود. مثلا ساختمان شهربانی کل کشور را با ستونهای تخت جمشیدی ساختند، یا ساختمان پست را که خیلی هم محکم و خوب است و بانک شاهنشاهی، بانک انگلیس و بانک تجارت را و جالب آنکه خیلی از اینها را خارجیها ساختند، کسانی مثل مارکف که می کوشیدند از معماری ایرانی الهام بگیرند. بانک تجارت را انگلیسیها ساختند؛ اما به نظر من همه این ساختمانها خیلی نحیف، خیلی التقاطی بودند؛ اصیل نبودند. البته در همان زمان یعنی در دوره پهلوی اول، ساختمانی مثل ساختمان بانک ملی هم ساخته شد که به نظر من از بهترین نمونه هایی است که در این دوره ساخته شده، گرچه آن هم واقعا یک ساختمان اداری نیست، تشریفاتی است، اما خود بنا اصیل است. این ساختمان که در دهه بیست هجری شمسی ساخته شده، خوشبختانه خیلی خوب حفظ شده است. من همین چند وقت قبل، بعد از ۳۰ سال به آنجا رفتم. وارد آن که شدم واقعا ۳۰ سال به عقب بازگشتم. همه چیز دست نخورده، مرتب و تمیز بود.

پس به نظر شما تداوم معماری گذشته ممکن نبود؟
می دانید، به نظر من مدول معماری سنتی ما یک آجر بود. امکانات این معماری هم وسع آجر بود. تاقها را هم با آجر می زدند، پایه ها را هم با آجر بالا می آوردند. پل خواجو را نگاه کنید، با امکانات آجر ساخته شده است، پس معمار ناچار شده است دهانه های زیاد بزند چون آجر توان بیشتری ندارد. و این پل با همین امکانات آجر براستی که زیبا ساخته شده است. مدول معماری روم و یونان چیز دیگری بود. معماران ما از زمان ساسانی با امکانات آجر کار کردند، بعدها هم همین طور. آنها تیرآهن نمی گذاشتند، و آجر را روی آن نمی چسباندند و ساختمان باسمه نمی ساختند. وقتی تیرآهن وارد ایران شد، طبعا همه چیز تغییر کرد. تا آن وقت در ایران با مصالح بومی، با خشت و گل و آجر کار می شد که همه در کنار هم هماهنگ بودند، تیرآهن این هماهنگی را برهم زد. ما فرهنگ تیرآهن نداشتیم؛ طبعأ ماحصل نامطبوع از کار در آمد. معماری هم مثل زبان است؛ زبانی حفظ می شود که فعالیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی داشته باشد. ما فقط توانستیم خاطراتی را از معماری خود حفظ کنیم. به آن پشت کردیم و چشممان را به سوی دیگری دوختیم؛ نمی دانم شاید چون ما مثلاٌ مثل ژاپنیها آن زمینه فرهنگی یکپارچه را نداشتیم نتوانستیم معماری سنتی را حفظ کنیم. ایران سرزمین بزرگی است. در فلات ایران اقوام و قبایل مختلفی زندگی می کنند. اصل همه ایرانی است، اما تفاوتها هم بسیارند. این تفاوتها در معماری ایران هم به خوبی نمود پیدا کرده است. معماری فلات مرکزی به کلی با معماری شمال و حتی با معماری جنوب متفاوت است. معماری خانه های مسکونی فلات مرکزی مصداق چهاردیواری اختیاری بود، یک چهاردیواری که رو به درون و پشت به بیرون داشت. نه آب و هوا، نه دشمنان، اجازه نمی دادند معماری به بیرون رو کند. به همین دلیل حیاط داخل چهاردیواری قرار می گرفت. حیاط مرکزی ساخته می شد. تعدادی اتاق در یک ضلع رو به حیاط ساخته می شد و در قسمت شمالی بنا که به دلیل شرایط آب و هوایی مرغوبتر بود - چون رو به جنوب داشت - معمولا یک تالار بزرگ در وسط و دو اتاق در دو طرف آن ساخته می شد و یک ایوان در مقابل آن. در حیاط یک حوض یا اگر ساختمان بزرگتر بود، یک استخر ساخته می شد و تعدادی آبنما و باغچه. حیاط حالت پاسیو پیدا می کرد. به هرحال کم و بیش اصل همین بود؛ در حالی که معماری خانه های شمال ایران به کلی متفاوت بود و هنوز هم هست. این خانه ها کاملا رو به بیرون دارند، حصار و دیوار ندارند و مصالح آنها هم متفاوت است. معماری جنوب با هردوی اینها تفاوت داشت. در آنجا چون سطح آب بالا است، نمی توانستند به زیرزمین بروند، مرداب داشتند، معماری دزفول نمونه بسیار خوبی از این نوع معماری و بسیار زیبا و شگفت انگیز است.

آیا به نظر شما به رغم این تفاوتها، می توانیم از هویتی به نام معماری ایرانی سخن بگوییم که معماری سرزمین ما را از معماری دیگر ملتها، بخصوص ملتهای شرقی دیگر متمایز کند؟
هویت را شرایط اقلیمی، نوع مصالح و نوع نیازها می سازند. طبعاٌ ترکیب همه اینها با هم حال و هوایی به معماری گذشته ما داده بود که آن را از دیگر معماریها متمایز می ساخت. ورود به این بحث در جزئیات کمی دشوار است. متأسفانه معماری مردمی ما به هر دلیلی از بین رفته و اشاره به نمونه های آن بدون مستندات هم دشوار است.

اگر از شما بخواهیم یک بنا را به عنوان معرف و نمایندۀ هنر معماری ایران معرفی کنید، کدام بنا را انتخاب می فرمایید؟
بناهای زیادی هستند، ولی من مسجد کوچکی را در ضلع شمال شرق مسجد جامع اصفهان، که در پشت شبستان پنهان شده، بسیار دوست دارم. این بنا فقط با خشت و آجر ساخته شده و از لحاظ تناسبات بسیار عالی است. تأثیراتی از بناهای دوره ساسانی و سلجوقی و حتی بیزانسی در آن وجود دارد. همه آنچه در مساجد دیگر هست و گنبدی که روی چهارپایه بالا می رود و هشت گوش می شود در آن هست. کاشیکاری ندارد. تنها تزئینات بنا نقشهای ساده روی خشتهای گلی است به شکل ضربدر و شبیه گل. این ساده ترین و پاکیزه ترین معماریی است که من دیده ام. تزئیناتش خود معماری آن است. روی آن چیزی نچسبانده اند تا زیبایش کنند، هرچه هست در نحوه کار با آجر است و خشت.
خیلی از ساختمانهای دورۀ سلاجقه این مشخصات را دارند. محكم اند و از نظر تناسبات بسیار زیبا. معماران این دوره آجرکارهای بسیار خوبی بودند. کارهایشان معماری خالص آجر است، قدرت دارد و فرمهای هندسی آنها متناسب با مصالح است، مثل برج قابوس. معماری دوره صفوی متفاوت است. در دوره صفوی حتی قالیها هم عوض شدند. قالی ایرانی ترکیبی است از نقوش هندسی و نقشهای استیلیزه حیوانات و حرکاتشان، آن قدر استیلیزه که شما دیگر نمی توانید حیوانات را بشناسید. من دو گلیم کناره داشتم که زمینه آن طرحهای لوزی بود، روی ردیف لوزیها گلهای نیلوفر بود و روی آن چیزی شبیه به مرغابی وحشی استیلیزه شده. درست شبیه تصویر مرداب انزلی بود. در گلیم رنگهای آبی کبالت، سپیا و رنگ اخرا به کار رفته بود. اغلب شیشه کاریهای قدیمی هم با این رنگها صورت می گرفت. در حاشیه گلیم نقوشی تکراری بود که اگر خوب دقت می کردید می دیدید لاکپشتهای استیلیزه شده اند که در پی هم راه می روند. در دوره صفوی این نقشها همه تغییر کردند.

نظرتان درباره معماری امروز ایران چیست؟ 
امروز چیزی نداریم که قابل صحبت باشد، درهم ریختگی عجیبی بر عرصه معماری حاکم است. نمونه هایی از همه چیز هست و کمتر بنایی است که مطابق با عملکرد خود ساخته شود. فقط کافی است به نماهای باسمه ای که این روزها به اسم رومی و غیره ساخته می شود و ظاهرا خواهان هم دارد توجه کنیم. وقتی اینها را می بینیم، جایی برای سخن گفتن می ماند؟

آقای مهندس متشکریم.
سهيلا بسکی