Email: caoi.ir@post.com Telegram ID: @caoiran
Slide 1 - copy
Image is not available

in This section we publish articles about contemporary architecture .you can send us your articles by the email.

in This section we publish articles about contemporary architecture .you can send us your articles by the email.

in This section we publish articles about contemporary architecture .you can send us your articles by the email.

STUDY

Study

«كلام آخر من، ايران است»

به مناسبت هشتاد سالگي مهندس هوشنگ سيحون 1379

 نوشته زنده یاد عبدالحمید اشراق، از کتاب زیر سایه فرهنگ  صفحه 127

تنظیم مجدد : وب سایت معماری معاصر ایران

 

 عبدالحمید اشراق و هوشنگ سیحون

 

 

بيان ارزش كار هنرمندان بزرگ و جايگاه اجتماعي آنان كار ساده اي نيست. شرح آثار و توصيف ارزشهاي هنري اين هنرمند برجسته و ارزنده كشورمان نيازمند بيان مقدماتي است كه ابتدا خواننده را با موقعيت تاريخي، زمان و محيط اجتماعي و فردي وي آگاه گرداند. در اين جا برآنم تا بخشي از آنچه را كه در بيش از چهل سال دوستي با مهندس هوشنگ سيحون- معمار و هنرمند برجسته كشورمان- به ياد دارم براي شما بنگارم. نميخواهم سخنم را با گله و شكايت آغاز كنم و از اين كه چرا از اين عاشق و خادم هنر ايران حتي يك تشكر و قدرداني ساده هم نشده است،سخني بگويم. نميخواهم يادآور شوم در كشورهاي ديگر برای هنرمنداني كه در سطح پايينتري از اين هنرمند برجسته و فرهنگ دوست قرار دارند چقدر ارزش قائلند. احترامي كه آنها به هنرمندان خود ميگذارند رشك برانگيز است. چرا در ايران چنين نيست و چرا ما ايرانيان قدر هنرمندان خود را به درستي نميشناسيم. نميخواهم از هم ميهنان مان گله كنم كه چرا ارزش پدر بزرگ او- ميرزاعبدالله- كه از بنيانگذاران موسيقي سنتي ايران است، را ندانستند و كاري برايش نكردند و در حالي‌كه خادمي مثل او، در ايران كم نظير است. چرا حتي يك بار هم او را تحسين نكردند؟ براي افرادي مانند مهندس سيحون در كشورهاي ديگر، همه ساله مراسم بزرگداشت برگزار ميشود. نام آنها را بر بنيادها، مؤسسه هاي هنري، خيابانها، ميادين و... مي نهند. در روماني براي موسيقيداني مانند «ژرژانسكو» آن چنان ارزشي قائلند كه انسان را به تعجب وا ميدارد. اپراي پاريس را به نام آرشيتکت آن گارنيه «پاله دو گارنيه» مي نامند و براي اين‌كه نام هنرمندان در سطوح مختلف اجتماع گسترش يابد، نام «لوكوربوزيه» آرشیتكت را هم روي خط راه آهن پاريس- سوئيس گذارده اند. عكس اين هنرمندان را بر روي اسكناس ها چاپ مي‌كنند. مانند «دولاكرواي نقاش» و «دبوسني موسيقيدان» .چنين اقداماتي كه از طرف دولت انجام ميشود علاوه بر جاودان نگهداشتن نام هنرمند، عاملي است براي پيشبرد هنر در جامعه و ارج نهادن به رشته هاي هنري. نميدانم چند دهه ديگر بايد بگذرد تا يك مادر ايراني آرزو كند كه پسرش در آينده موسيقيدان يا نقاش بشود. نميدانم چند دهه ديگر باقي است تا جامعه ايران گذشته هاي هنري را نيز مانند ساير رشته ها بشناسد، هنر را بي ارزش و كم اهميت نداند و به اين نقطه ضعف، كه آثارش بر همه ابعاد زندگي ما ايرانيان سايه افكنده پايان بخشد. يكي از دوستان من تحصيلات خود را در رشته نقاشي در دانشگاه پاريس به پايان رساند و به ايران بازگشت. پس از ورود او به ايران، افراد خانواده اش براي ديدار او و به پاس فارغ التحصيل شدنش گردهم آمدند. او تعريف مي‌كرد كه «بزرگان خانواده»، به من تبريك ميگفتند و ميپرسيدند فارغ التحصيل چه رشته اي شده اي؟ وقتي ميگفتم نقاشي، جواب من اكثراً اين بود؛ تو كه با استعداد بودي!! »كمبودهايي كه به سبب بي توجهي به هنرهاي زيبا در جامعه ايران خودنمايي مي‌كند، بسيار عميق و ريشه دار است و بايد با آموزش هنري در مدارس از سنين كودكي و ترتيب برنامه هاي هنري مختلف براي كودكان و نوجوانان، روحيه لازم براي درك بيشتر هنر در نسلهاي بعدي ايجاد شود. مهندس سيحون- كه بيست و دوم اوت امسال، هشتادمين سال زندگيش را پشت سر مي گذارد- ميهن دوستي و هنر ايران را سرلوحه زندگي و كارخود قرار داده و تا آنجا كه توانسته در اين راه كوشيده است، به طوري كه همواره با عشق و علاقه از هنر ايران دفاع مي‌كند و در مجلات هنري و... در خارج از كشور، نام ايران را بر سر زبانها مي اندازد. من درباره كارهاي معماري و نقاشي او و اينكه با پشتكار و همتي مثال زدني، كارهاي هنريش را دنبال كرده و دقيقه اي غافل نمي ماند، و نيز از نمايشگاهها و سخنرانيها و مصاحبه هاي او سخني به ميان نمي آورم. آنچه ميخواهم بگويم فقط درباره خدمات مهندس سيحون است. بيش از چهل سال قبل هوشنگ سيحون، نخستين كسي بود كه با جرأت و شهامت ساختمانهايي را با بتون لخت در ايران طراحي و اجرا كرد. همچنين او براي اولين بار سيستم بتن پيش ساخته را به ايران آورد. پيش از او بسياري از آرشيتكتهاي تحصيل كرده خارجي در ايران مشغول به كار بودند ولي كسي جسارت او را نداشت. اينگونه جسارتها مانند شروع يك مكتب هنري در معرض همه نوع انتقاد و بحث وگفت وگو است. كسي كه آن را آغاز مي‌كند، بايد بيش از هر چيز به كار خود معتقد باشد و آينده نگري را هدف خود قرار دهد. مهندس سيحون براي اولين بار در ايران، سيستم دست‌يابي به تناسبات طلايي و ريتم را در ساختمانها اجرا كرد. قبل از او كسي اين كار را انجام نداده بود. شرح نحوه عملكرد او براي رسيدن به اين تناسبات طلايي در اين مختصر نميگنجد. دفتر كوچك او در خيابان «شاه قديم» نمونه بارز اين قانون است.

كه منشأ آن از تناسب پيكر انسان در حال باز نمودن دستها به دو طرف كه يك مربع را تشكيل ميدهد، پيروي شده و مبتكر آن لئوناردو داوينچي است. در ساختمان اين دفتر براي اولين بار آهن لخت و تركيب آن با آجر و سنگ رؤيت ميشود كه كاربردهاي اين مصالح با هم تا آن زمان بي سابقه بود. مهندس سيحون الگوي جديدي براي معماري ايران آفريد، روشي كه همه معماران و دست اندركاران ساختمان به آن معتقدند. مهندس سيحون نوآوري را سرلوحه كار خود قرار داده بود. مثلا در ساختمان آرامگاه ها با نظم و فرمهاي نويني كه در آن به كار مي برد، با بييندگان آن سخن ميگفت. اين بيان از طريق كاربرد و تركيب مصالح، فرمهاي ابداعي و ايجاد نظمي كه نشانه اعتقاداتش بود، عظمتي در ساختمان ايجاد مي‌كرد كه بيننده را به تفكر درباره صاحب آرامگاه وادار مي ساخت. هوشنگ سيحون از آنجا كه به دانش و كار خود اعتقاد داشت، مشكلات بسياري را تحمل كرد. در زماني كه بانك سپه را در ميدان توپخانه به روش بتن لخت ميساخت، من شاهد يكي از اين بودم. نماي بانك رو به خيابان سپه سابق بود و كادر پنجره هايي كه به اين خيابان باز ميشد، با روش بتن لخت ساخته شده بود. در اين زمان رياست بانك بر عهده يك تيمسار عالي مقام بود. او به محض ديدن نماي ساختمان و بتن بدون پوشش شروع به پرخاشگري و انتقاد از كاركرد و زير بار نمي رفت. تيمسار پافشاري مي‌كرد كه روي اين بتن بايد ماده ديگري (رنگ، سنگ يا چيزهاي ديگر) اضافه نمائيد و آن را بپوشانيد. پس از مدتها جدال و درگيري و عدم موافقت مهندس سيحون كه با پوشاندن بتن مخالف بود، كار به جاهاي باريك كشيده شد تا اينكه سرانجام به تيمسار قبولاندند كه بهتر است كوتاه بيايد و ساختمان را چنانكه بود، بپذپرد. از جمله فعاليتهاي ارزنده مهندس سيحون، شناساندن معماري گذشته ايران به دانشجويان رشته معماري بود. يعني آنچه در ايران به عنوان هنر معماري وجود داشت. از ساختمان قصبه هاي كوچك گرفته تا بناهاي عظيمي كه از قرنها پيش به يادگار مانده بود را موردنظر آنها قرار ميداد تا شناسايي و مطالعه كنند. اين شناسايي در دو جهت انجام ميشد؛ ابتدا خود او همراه دانشجويان با برنامه هايي كه از پيش تدوين شده بود به مناطق گوناگون ايران سفر مي‌كردند و ساختمانها، روستاها، بافتهاي شهري، تازگيهاي آن منطقه و... را بررسي و با يادداشت برداري و رسم كروكيها و تهيه عكس، تحقيقات منطقه را به پايان ميرساندند و بعد نوبت به مناطق ديگر مي رسيد. تصاوير بخشي از اين بازديدها را مهندس سيحون بعداً در كتابي به نام «نگاهي به ايران» منتشر نمود. چنين بينش و اقدامي تا آن زمان كه عمري از دانشكده معماري ميگذشت، بي سابقه بود. در حاليكه شناسايي معماري گذشته و مطالعه جزئيات آن براي آرشيتكتهاي جوان و سازندگان آينده ايران به صورت اندوخته اي در مي آمد تا بعدها به كار رود. بخش دوم عبارت از شناسايي، گردآوري مدارك و به ثبت رساندن آثار ارزنده اي بود كه در ادوار مختلف در ايران ساخته شده بود و عنوان ميراث فرهنگي بر آن نهادند. ابتكار مهندس سيحون اين بود كه دانشجويان را به گروههاي مختلف تقسيم مي‌كرد كه هر گروه منطقه يا ساختمانهايي را ثبت نموده و با ترسيم نقشه هايي، نماها، مقاطع، و موقعيت ساختمان را همراه با گزارشي كامل از نحوه ساخت و ابتكارهاي به كار رفته در آن ساختمان در پرونده اي تنظيم مي‌كردند، سپس آن را به انجمن آثار ملي كه امكانات مالي و نيروي انساني به حدي كافي نداشتند، تحويل ميدادند. حكايت جالبي را تعريف كنم. حكايت اينكه چه شد دانشگاه پاريس، فارغ التحصيلان دانشكده معماري ايران را در دوره دوم (سيكل دوم) پذيرفت. در گذشته دانشگاه پاريس، ديپلم معماري ايران را قبول نداشت. مسئولين اين دانشگاه معتقد بودند كه فارغ التحصيلان دانشكده معماري دانشگاه تهران بايد در پاريس دوباره از سال اول (مقدماتي) آغاز كنند. سيستم مدرسه معماري «بوزار» فرانسه به اين صورت است كه دانشجويان بايد دو دوره(سيكل) را به پايان برسانند. زمان هر دوره حدود دو الي سه سال است. اين روش در ايران رايج بود. زيرا اين برنامه نيز از روش بوزار پاريس اقتباس شده بود. نخستين دانشجويي كه از دانشكده معماري دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد و به پاريس آمد و قصد داشت در اين رشته ادامه تحصيل دهد هوشنگ سيحون بود. در آن زمان- چنانكه گفته شد- دانشگاه پاريس، ديپلم معماري ايران را نمي پذيرفت، از اين رو اصرار و تلاش سيحون براي ثبت نام در سالهاي بالاتر به جايي نرسيد. در حالي‌كه کاملا نااميد شده بود با خبر شد كنكوري به نام پروژه آمريكايي برگزار ميشود كه شركت در آن آزاد است. سيحون در اين آزمون شركت كرد و با اينكه تعداد شركت‌كنندگان از پاريس و شهرستانهاي فرانسه خيلي زياد بود، پروژه او هم يكي از بهترين كارها شناخته شد. شوراي دانشگاه پاريس با ديدن نتيجه كار او، مدرك فارغ التحصيلان دانشگاه تهران را برابر با سيكل اول شناخت و ثبت نام آنها را در سيكل دوم بلامانع اعلام كرد. اين روش هم اكنون در دانشگاه پاريس ادامه دارد و رعايت مي شود. با اين حال، با كمال تأسف بايد گفت كه با وجود استعداد درخشان و توانايي سرشار اين معمار و هنرمند، بيش از بيست ويك سال است كه نامي از او در ايران برده نشده و با بي اعتنائي محض روبرو بوده است. بي آنكه  بخواهم وارد ساير رشته ها شوم، بايد بگويم كه احتمالا در مورد هنرهای ديگر نيز کم وبیش وضع بر همين منوال بوده و هنرمندان با بي اعتنايي و ناسپاسي مواجه هستند. اهداي عنوان شهروند افتخاري فرانسه و لوح افتخاري شهرداري لس آنجلس از جمله اقداماتي است كه قدرشناسي مسئولين فرانسوي و آمريكايي را مي رساند. گذشته از اين دانشگاه هايي چون ام.آي.تي، هاروارد، واشنگتن يونيورسيتي و بركلي مجموعه اي از آثار نقاشي وي را جمع آوري و نگهداري مي‌كنند، نامش را در دو دانشنامه روسيه و كمبريج ثبت نموده اند. مهندس سيحون در سال 1998 برنده جايزه هنر معاصر شد. او مصمم بود ايران را بشناسد و بشناساند. او بود كه ذخاير فرهنگي ايران را يك يك كشف و به اجتماع نشان داد. او بود كه زواره ها، ماسوله ها، سيدجليل ها، سيدخليل ها و... را كشف و ارزشهاي هنري آنها را نشان داد، روستاهاي دور افتاده و ساختمانهاي ناشناخته را بر سر زبانها انداخت و به مطبوعات كشاند. او عاشق كارش بود. قصد من نيست كه مهندس سيحون را به عرش برسانم، بلكه روش رايج در ايران و ناسپاسي به خادمين و هنرمندان را نادرست می‌‌دانم. با ارج نهادن و بزرگداشت مهندس سيحون روشي را به كار ميگيريم كه بايد در ميان ايرانيان بيش تر رايج شود و آن توجه و سپاسگزاري از هنرمندان است. در خاتمه نميدانم چگونه مي توان ارزش آثار و هنرهاي ديگر او و بالاتر از همه عشق او به ايران و هنر ايران را توصيف كرد. تنها به اين اكتفا مي‌كنم كه بگويم اين دو جمله همواره ورد زبان اوست: »من يكي از عشاق هنر ايران هستم« و اضافه مي‌كند: «كلام آخر من ايران است».