Email: caoi.ir@post.com Telegram ID: @caoiran

ورود

Study

ریشه های گسست و گم گشتگی فرهنگی در معماری معاصر ایران

منوچهر معظمی*- عیسی حجت**

نشريه معماري و شهرسازي آرمان شهر، شماره 21، زمستان 1396 ، صفحه 103-112 

 فرهنگ و معماری معاصر ایران,عیسی حجت,معماری معاصر ایران,فرهنگ و معماری معاصر,گم گشتگی فرهنگی,معماری وگسست فرهنگی,مدرنیته,مدرنیزاسیون,پست مدرن,بحران مدنیت,

چکیده

نکته محوری این مقاله، مبین آن است که تغییر رؤیاهای ایرانیان طی اعصار و دهه های مختلف، باعث مطالبه دنیایی دیگر گونه در مقایسه با دنیای موجودشان بوده است. این امر هر از چندگاهی، دگرگونی هایی را به ارمغان آورده است. شهر و معماری ایرانی از اوایل دهه چهل با دگرگونی و تحول مفهوم ها و معناها و به تعبیری، «تغییر رؤیاها» و همچنین با غلبه «کمیت»  بر «کیفیت » مواجه می شود و هر آن چه کمّی و یا عددی باشد، میدان می یابد. رؤیاپردازی جامعه ایرانی برای تغییر وضع موجود در دوره های مختلف، رفته رفته با غفلت، به خواب زدگی منجر شده و این امر نهایتاً موجب گسست از جریان پیوسته معماری سنتی شده است. امروزه معماری به نحو ناهنجاری پیوند خود را با گذشته اش از دست داده و مناسبات جدیدی جای آن را گرفته و در حوزه نظر و عمل معماری، چالشها و تردیدهای موجود در تعاملات فرهنگی، به گونه پیچیده تری، جنبه کالبدی و عینی به خود گرفته است. به عبارتی، نوعی گسستگی و گُم گشتگی فرهنگی در معماری رخ داده است. این مقاله در جست وجوی مباحث فرهنگی در وضع موجود معماری ایران، گسست های فرهنگی موجود در آن را مورد اشاره قرار داده و آنها را ناشی از گسست های مشابه در فرهنگ و جامعه ایران برشمرده است. مرور تحولات چهره و لحن معماری ایران در دوره معاصر و پرداختن به اندیشه های گونه گون  در حوزه معماری و فرهنگ، با نگاهی به وضعیت تحولات جهانی و عنایت به رابطه ایران و غرب، گویای این مهم است که آنچه معماری امروز ما را دستخوش بحران نموده است، وجه فرهنگی- اجتماعی آن می باشد.

واژگان کلیدی: معماری معاصر ایران، فرهنگ، گسست فرهنگی، گُم گشتگی فرهنگی، جامعه ایرانی، بحران مدنیت.

* استادیار معماری، دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه هنر، تهران، ایران (نویسنده مسئول). Email: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
** استاد معماری، دانشکده معماری، پردیس هنرهای زیبا، دانشگاه تهران، تهران، ایران.

مقدمه
موضوع رابطه فرهنگ و معماری، چالشی است که متفکران و معماران با بسترها و زمینه های فکری و محیطی مختلف، با آن مواجه اند. اما آیا اساساً معماری باید رابطه ای مشخص با فرهنگی مشخص داشته باشد؟
امروزه تعابیر متعددی از وضعیت معماری معاصر ایران، نقل می شود. در این مقاله با کنکاش در مسائل یاد شده و جست و جوی مباحث فرهنگی در آن ها، به چالش های فرهنگی موجود در معماری امروز ایران پرداخته می شود. هدف از این مقاله، تبیین این چالش ها و یا به عبارتی گسست های فرهنگی معماری و ریشه یابی آن هاست. این تحقیق، ماهیتی «کل نگر» دارد و در آن با بهره گیری از روش توصیفی- تبیینی و همچنین از مشاهده، به بررسی و تبیین روابط پدیده ها و رویدادهای فرهنگی و اجتماعی مرتبط با معماری ایران پرداخته شده و در آن به دنبال یافتن چگونگی و چرایی ارتباط بین پدیده ها، از روش استقرای حِکمی و نیز روش تحلیل عاملی استفاده شده است. این کار با مروری کلی بر تحولات معماری ایران در دوره معاصر و پرداختن به گزیده ای از دیدگا هها و اندیشه ها در حوزه جامعه و فرهنگ و نیز با نگاه به وضعیت تحولات جهانی و عنایت به رابطه ایران و غرب در پدیده جهانی شدن، صورت می پذیرد.

۱.بیان وجود گسست و گم گشتگی در معماری معاصر ایران
۱-۱- تصویری از وضعیت موجود
برخی بر این نظرند که "فقدان دانش، نداشتن اعتقاد حرفه ای، شناخت ناکافی از فرهنگ، نادیده گرفتن حرمت و اصالت ریشه های ارجمند سرزمین و بسیاری مسائل دیگر، این بحران و نابه سامانی را موجب شده اند " (Diba, 2002, p. 4 ) گروهی از صاحبنظران ، وضعیت موجود معماری کشور را نشان دهنده تشتت فرهنگی جامعه و عدم تشابه ساختمانها با یکدیگر را نشان دهنده گسیختگی و عدم انسجام فرهنگی می دانند. در این میان از آشفتگی های فرهنگی در معماری سخن به میان می آید. یافتن معنای این آشفتگی و همچنین پرداختن به جلوه های فقدان تجلی فرهنگ متعالی ایرانی در معماری، مدنظر این مقاله است.
امروزه، امری که به عنوان معماری شهری یا منفرد زمان حال، پیوسته از آن انتقاد می شود و گروهی بر این باورند که متعلق به این مرز و بوم نیست، نتیجه ذاتی سلیقه جمعی مردم زمان ماست که سازنده جریان حرکتی معماری امروز شده است(Habibi , 2008, p. 54). این چنین است که "در معماری معاصر، متفاوت بودن حرف اول را می زند "  (Hojjat, 2006 p. 8 )  و ملاک تأیید و تشویق معمار، خلق اثری متفاوت است. این امر که می توان از آن به «انفجار شکلی » یاد کرد، روز به روز با سرعت بیشتری ادامه پیدا کرد و با پیدا شدن سلایق جدید معماری در هر گوشه از دنیا، رنگی به رنگ های این لحاف چهل تکه در ایران، اضافه شد. بدیهی است که مشعوف شدن از «ناهماهنگی۱ » و اصالت دادن به «تفاوت »، با داشتن «هویت پایدار» در تضاد قرار میگیرد و بی نظمی و آشوبی را به ارمغان می آورد که عرصه شهرهای معاصر را آکنده است و حاکی از در هم ریختن بسیاری از مفاهیم و انگاره های مبتنی بر دستگاه های ارزشی خاص است.  "این بحران که در سده اخیر به تدریج بروز کرده، ضعف عمومی ابنیه طراحی، تقلید بی محتوا، آشفتگی و بی هویتی از شاخصه های بارز آن است،لذا بی مناسبت نیست که «بحران هویت » نامیده می شود"(Nadimi, 1991, p7.)
گونه گونی شکل بناها و هزار چهره بودن آن ها شهر را به روز شمار تحولات معماری بدل کرده است. برخی صاحب نظران با اشاره به وضعیت حال حاضر معماری ایران، آن را مبتلا به بیماریهایی پیچیده و فراگیر می دانند که باید ریشه آن را در عرصه فرهنگ، جست و جو کرد. ایشان مهم ترین بیماری جامعه ایرانی را نسیان دانایی فرهنگ زیست در سرزمین ایران و تشخیص نادرست نسبت خود با محیط اطراف در مقیاسهای گوناگون و از جنبه های مختلف برمی شمرند۲ .
معماری امروز ایران، از حیث فرهنگی دچار مشکل شده است. این مشکلات فرهنگی می توانند تنش های شدید، ناشناخته و خطرناکی ایجاد کنند. از این رو می توان آن ها را «گسست و یا گسل » نامید. "معماری ما حیثیت تاریخی و فرهنگی خود را وا گذاشته و در حالی که چیزی را جایگزین آن ننموده است، در گردابی از گرایش های جهانی و سلیقه های شخصی و رقابت های بازاری، گرفتار آمده است"( Hojjat, 2006, p. 4).  از این حالت می توان به «گم گشتگی و یا گیجی » یاد کرد.

۲-۱- جلوه های مختلف گسست و گم گشتگی فرهنگی معماری
سرگردانی و گم گشتگی معماری امروز، در جلوه های مختلفی بروز می کند: « بروز جلوه ها و قیافه های مختلف بناها در شهر و عدم تبعیتشان از الگو یا نظامی واحد؛ کاهش کیفیت مناسب بناها و کاهش طول عمر و پایداری شان؛ هیجان و شتاب موجود که در ذهن مردم برای مالکیت و سودآوری در موضوع ساختمان؛ سرعت یافتن بیش از حد در تنوع بخشی به معماری و ساخت وساز کالبدی و مواردی این چنین ».
در این وضعیت، چگونه می توان از این گسست ها و گم گشتگی های معماری عبور کرد و اصول و مبانی مناسبی را در دستور کار خود قرار داد؟
پاسخ به این مهم، مستلزم دستیابی به ریشه های گسست و دلایل گم گشتگی است. در این میان، با نگاهی اجمالی به دیدگاه های گوناگون درباره شرایط پدید آورند. معماری گسسته و گم گشته، می توان موارد متعددی را برشمرد؛ لیکن با توجه به عنوان و هدف مقاله در پرداختن به بستر و ریشه فرهنگی مسائل، ضروری است که از میان انبوه علل متصور و مطرح ۳ ضمن ارائه تلقی روشنی از فرهنگ، کنکاش در وضعیت معماری معاصر، معطوف به ریشه ها شود.

۳-۱- تعریف و تلقی از فرهنگ
محصول معماری با کلیتی به نام فرهنگ در ارتباط است. به بیان دیگر، معماری محصول فرآیندی فرهنگی است. لذا ابتدا باید دید که در میان انبوهی از تعاریف و تلقیات ارائه شده در خصوص مفهوم واژه فرهنگ، منظور این مقاله از این واژه چیست.
از دیدگاه این مقاله، «فرهنگ، منظری مشترک برای نگاه و باوری مشترک برای زیست در مکانی مشخص و در زمانی مشخص است که براساس خواست و نیاز کَسان، دستاوردها و رویدادهایی را حاصل می آورد». بر این اساس در هر مقطعی از دوره معاصر، پاسخ به پرسش زیر، راه گشای مناسبی برای شناخت و ارزیابی دلایل و زمینه های شکل گیری معماری در این دوره و شناخت ریشه های گسست و گم گشتگی فرهنگی آن است.
سؤال: چه کسی؟ ... چرا؟ (و چگونه؟) ... برای چه مکانی؟ ... در چه زمانی؟ ... رویکردی یگانه و یا تلفیقی از رویکردها را برای ساخت و یا انتخاب بنایی مشخص برمی گزیند؟
رویکرد انتخابی، گویای چالش فرهنگی جامعه دائم التحول امروز و نوع بنا و فضا، در برگیرنده محیط کالبدی معماری و شهر است. شاید بتوان گفت که دلیل و چگونگی برگزیدن رویکرد، در ظن «آن کَس» ( اعم از مردم عادی و یا دولتمرد کارفرما و یا متخصص معمار)، برای ایجاد بنا، موجبات گسست و گم گشتگی در معماری و یا تداوم آن را فراهم آورده است.

۲.رویاهای جامعه ایرانی و تحولات معماری
اجماع محققان تاريخ معاصر ايران بر اين است که اولين جرقه ضرورت تغيير نظام گذشته حاکم بر جامعه و تاريخ ايران، به وسيله عباس ميرزا زده شد. اين آگاهي بر ضرورت تغيير، در پي شکست سنگين در جنگ دوم ايران و روس به مثابه حصول تجربه اي بديع، ذهن يک دولت مرد آن روز ايران را به خود مشغول ساخت. از آن تاريخ تا تحقق مشروطه، آنچنان تغييرات همه جانبه اي در ساختارهاي بيروني و دروني نظام اجتماعي ايران صورت پذيرفت که نتايج آن، تولد ايران جديد با تداوم و گسست از وضعيت گذشته بود.

۲-۱- احوال عباس میرزایی و رویاهای جامعه ایرانی
جامعه ایران شکست خورده از روس، واکنش های متفاوتی در مقابل این شکست از خود نشان داد. برخی این تفکر را القاء می کردند که «جامعه دیگر درست نمی شود». عده ای وضعیت جامعه را به آخرالزمان تعبیر می کردند و «به دنبال ظهور منجی » بودند. گروهی نیز به «مقابله با شرایط موجود» برخواستند. ظهور منجی به شکل پیدایی عرفانها و دین های کاذب، بروز کرد و عده ای نیز، منجی و نجات را در قامت مغرب زمین و فرنگ دیدند ۴.
بررسی آثار به جای مانده از آن دوران در زمینه های گوناگون، نشان از آن دارد که ورود مدرنیته یا نووارگی۵ به ایران، همگام با دگرگونی های درونی ای است که در جامعه در حال رخ دادن بوده است. به دیگر سخن، این ورود، زمانی صورت پذیرفته که جامعه، خود در حال نو شدن بوده و نووارگی را طلب می کرده است۶.(Habibi & Pazooki in: Jaberi-moghadam, 2007, p. 9)
شاید بتوان به قولی، این طلبِ نووارگی را به "احوال عباس میرزایی۷" تعبیر کرد؛ احوالی که تا امروز نیز همراه ما ایرانیان است که همواره از خود می پرسند: «چه شد که آن ها (اروپاییان) از ما جلوترند؟ » از این مقطع تاریخی به بعد است که تبار معماری ایرانی با تبار معماری قبل از قاجاریه، یکی نیست؛ چراکه رؤیاهای جامعه ایرانی، از جمله در معماری، نسبت به قبل تغییر کرده است.

۲-۲- رویای تغییر و انقلاب مشروطه
"ایرانیان تقریباً همیشه در آرزو و امید تغییری «هرچه تندتر بهتر » ، به سر می بردند؛ اما تقریباً همیشه با دیدن تغییر، سرخورده می شدند. دست کم به این دلیل که تغییر را مطابق میل خود نمی دیدند " . احوال عباس میرزایی یا رؤیای جامعه ایرانی برای تغییر، پس از آشنایی ایرانیان با حکومت قانون در اروپا، «برکناری حکومت استبدادی » را به هدف اصلی انقلاب مشروطه بدل ساخت. " «ترکیب دیدگاهی بسیار آرمان گرایانه درباره زندگی عمومی و روشی بسیار عمل گرایانه در زندگی خصوصی »، یکی از ویژگی های ایرانیان است" (Katouzian, 2010, p. 43)
در مقطع تاریخی قاجاریه، همراه با ورود نووارگی (مدرنیته) و نوگرایی (مدرنیسم) به ایران، با جامعه ای مواجهیم که میل به نوپردازی (مدرنیزاسیون) دارد. گرچه به نظر می رسد که این کار از بالا (حکومت) صورت می گیرد، لیکن خواستها و مطالبات از پایین نباید از یاد برده شود. این امر در دوره پهلوی نیز نمود بیشتری دارد.

۲-۳- تشدید رویای تغییر در دوره پهلوی اول
گروهی معتقدند که ورود نوگرایی (مدرنیسم) به ایران در سال های ۱۳۰۰ به بعد که با دوره پهلوی در ایران همراه می شود، نابه هنگام رخ داده و از این رو، آنچه در ایران رخ داده، آکنده از تقلید و ناهمزمانی است و عملاً به تغییر مفهوم نوگرایی انجامیده است. در این مورد نیز کاوش در آثارِ به جای مانده در همه زمینه ها به خصوص معماری و شهرسازی، حکایت از تغییرات و دگرگونی های شگرف درونی می کند و گویش خاص ایرانی از نوگرایی و نوپردازی را ارائه می دهد.(Habibi &Pazooki in: Jaberi-moghadam, 2007, p. 9)
دوره پهلوی اول، سال های تغییر و تحول عمده و بنیادینی در ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران است که در آن جست وجوی «شهر فرنگ »، به مثابه رؤیای جزم اندیشانه و شهر آرزوها، باعث پدید آمدن شکلکی از شهر صنعتی اروپایی می شود.

۲-۴- اوج رویاپردازی در دوره پهلوی دوم
افزایش نابرابری اجتماعی و اقتصادی و فرآیند تبدیل ثروت به ارزش در ایران و تأثیر آن بر روی ارزش های دیگر که از دهه ۳۰ شمسی در ایران شدت گرفت، موجب به وجود آمدن شکاف اجتماعی در جامعه شد. انتقادات وارده عمدتاً متوجه برنامه نوپردازی (مدرنیزاسیونی) بود که در دوران پهلوی دوم در ایران آغاز شد که براساس آن، سبک زندگی مدرن در اولویت هرگونه تحول در حوزه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی قرار می گرفت. از اواسط دهه ۴۰ تا اواخر دهه۵۰ ، سعی حاکمیت در اجرای طرحهایی بود که بتواند جهش اقتصادی سریعی را ( بر اساس ایده کندی در امریکا ) به تماشا بگذارد. از این رو در این مقطع، نوپردازی از بالا به شکلی پرفشار، ادامه می یابد و معماری و شهرسازی، بی توجه به تفاوت های فرهنگی، میل به جهانی شدن دارد و رؤیاپردازی در تدارك جشن های دوهزار و پانصد ساله در تخت جمشید و پروژه هایی همچون پارک پردیسان و شهستان پهلوی، به اوج خود می رسد. در این دوره ملاک سرعت عمل » در اجرای طرحها، اولویت آن ها را مشخص می سازد.
اصلاحات ارضی در دهه ۴۰ به دنبال یک سلسله تحولات داخلی و شرایط بین المللی به وقوع پیوست. استقرار دیوان سالاری دولتی در روستاها، روابط پیچیده تری را نسبت به روابط سنتی ارباب و رعیتی سابق ایجاد نمود. این اصلاحات در ابتدا رفاه اقتصادی و توسعه سیاسی را به دنبال داشت، لیکن بر خلاف پیش بینی برنامه ریزان، توزیع عادلانه زمین و درآمد را بین روستاییان حاصل نکرد و روستایی فاقد زمین را ناچار به مهاجرت به شهرها نمود؛ لذا از دل اصلاحات ارضی، بحران های جدیدی، در جامعه روستایی و کشاورزی و متعاقب آن در جامعه شهری، پدیدار شد. از سوی دیگر "در اوایل سال های دهه ۴۰ با اجرای اصل یازدهم انقلاب شاه و ملت، مداخله در بافت های موجود و برنامه توسعه شهرها، با طرح های از پیش تدوین شده و با الگو گرفتن از طرح های جامع شهرهای اروپایی- امریکایی، صورت پذیرفت".  (Behbahani, 2006, p. 6) و اولین طرح های جامع شهری، در نیمه دوم دهه ۴۰ به تصویب رسید.
متعاقب آن، جای جای شهر در درون و بیرون، مأمنی برای مهاجرین جدید و شهروندان پرتاب شده از گردونه پرشتاب اقتصاد شهری به خارج، (در قالب اقشار جدید حاشیه نشین) شد۸.

۲-۵- تغییر رویا؛ انقلاب اسلامی
در سال های آغازین انقلاب اسلامی و در نبود نظام تعریف شده مدیریت شهری، مهاجرین به دنبال کار و در پی یک زندگی بهتر به سوی شهرها روی آوردند. با استقرار این مهاجرین، حاشیه نشینی در کنار شهرهای بزرگ در مقیاسی وسیع، اتفاق افتاد. در این سالها، عمده تلاش ها صرف آبادانی روستاها و پاسخگویی به نیازهای اقشار محروم شد. لیکن پدیده مهاجرت به شهرها، همچنان استمرار یافت. شهر در درون خود آبستن ساخت وساز گسترده مسکونی (بدون تبعیت از الگویی مناسب) شد. با رشد سرسام آور و بدون برنامه شهر، مسکن شهری در سال ۱۳۵۹ ، به بحرانی تبدیل شد که حل آن جزء توقعات مردم از دولت انقلابی قرار گرفت.
پس از پیروزی انقلاب، نگرش به معماری در قالب دریافت های کلیشه ای از معماری اسلامی جریان یافت. در همین هنگام، جنگ تحمیلی به همراه تحریم، شرایط نامناسب اقتصادی را برای کشور پدید آورد که امکان تداوم جریان معماری را به معنای قبل، سلب می نمود ".مسأله مهاجرین جنگ نیز شهرها را تحت تأثیر قرار داد. آنان که ابتدا استقراری موقت را جست و جو می کردند، با فرسایشی شدن جنگ، در پی استقرار دائمی در شهرها افتادند"( Jaberi Moghadam, 2007, p302)  و خود به نوعی، پیش قراول مدنیّت و نوآوری شدند.
غلبه مسائل مربوط به جنگ در فضای فکری کشور تا اواخر دهه ۶۰ ، فرصت شکل گرفتن هدفمند برنامه توسعه را از تصمیم سازان و سیاستگذاران مراتب بالا سلب کرد و مجموعه شرایط برای رفع مشکلات آنی، بسیج شد (همین اتفاق در نیمه دوم دهه هشتاد نیز با ورود موج جمعیتی متولد شده در دهه ۶۰ به حوزه مطالبات مسکن و مدنیت، عیناً بروز کرد).
در این دوره شاهد پیدایش آثار شاخصی در حوزه معماری نبوده ایم. از سال ۱۳۶۸ به بعد، کشور از تفکر دفاعی خارج می شود و به سوی برنامه سازندگی و توسعه اقتصادی در می غلتد. نگاه برنامه ریزان و نظریه پردازان دوران سازندگی، در پی دریافت الگویی از آن سوی مرزهاست و قصه مکرر نوپردازی شهری،گریبان برنامه ریزی شهری و معماری ایران را رها نمی سازد. در نتیجه اجرای این برنامه ها و در مدت زمان کوتاهی با ایجاد تناقضات هنجاری در رفتار اجتماعی که در شهرهای بزرگ تشدید می شود، دگردیسی سریعی در تئوری های ارزشی اتفاق می افتد. در پرتو این تغییر، دگرگونی سریعی در نظام فرهنگ شهری و معماری رخ می دهد و گرایش به تملک مادی در سایه تکیه طرح ها بر سرمایه بخش خصوصی، افزایشی چشمگیر می یابد. مظهر این تحول را می توان در شهر تهران جست و جو کرد ۹.
امروزه، ساکنان جدید در شهر، به برکت سامانه های جدید ارتباطات، دارای رویاپردازی نوگرایانه معاصر در سطح جهانی شده اند. شکل گیری نو به نوی بافتهای پیرامونی در شهر، گواه بر تکرار چرخه تولید و باز تولید نووارگی با گویش های مختلف و ماهیتی ثابت و در عین حال همراه با سبقت همیشگی نووارگی بر نوپردازی است و معماری در این میان، کالا و وسیله ای است برای سرمایه گذاری و کمک به چرخه بازتولید نووارگی.

۳.تأثیر دگرگونی های فرهنگی معاصر ایران بر دگرگونی های معماری ایران
۳-۱- دگرگونی بنیانهای اندیشه ای در معماری امروز
"مدرنیته، عصر حاضر را در گستره گیتی، وحدتی معماگونه و تناقض آمیز بخشیده است؛ وحدتی مبتنی بر تفرقه که همه را به درون گرداب فروپاشی و تجدید حیات مستمر می افکند.("Jaberi Moghadam, 2007, p. 105)  شیوه تعامل با اندیشه های متفرق این عصر و چگونگی برگزیدن راهی مناسب از میان این هجمه افکار، ریشه در کثرت اندیشه های این عصر دارد. می توان چنین گفت "در قلمرو رویدادهایی گرفتار آمده ایم که نمی توانیم به خوبی آ نها را دریابیم و در بیشتر موارد از دست ما خارج اند" ( Giddens, 1998, p. 6.) "ورود جهان به روزگار پست مدرن و کم رنگ شدن تمامی اصول و ارزش های پیشین، اعم از سنتی و مدرن، سرکشی حقیر ترین باورها و پندارها در برابر اصیل ترین آن ها، معماری را در برابر معضلی فلسفی قرار داده است" ( Hojjat, 2003, p. 63). این تکثر که از اصلی ترین ویژگی های معماری ایران در دهه های اخیر است، راهی یگانه را برای آینده معماری نشان نمی دهد؛ لیکن می توان آنرا در قالب تکثر اندیشه در جهان تفکر، فلسفه و هنر ارزیابی کرد.
معماری امروز، نقطه اتکاء روشنی ندارد آن چنان که در آثار معماری معاصر، به جز مواردی انگشت شمار، اثری با ارزش و قابل بحث یافت نمی شود. وجود چند نمونه شاخص در سطح کشور هیچ گاه نمی تواند با انبوه فعالیت های ساختمانی آشفته و فاقد اندیشه که در حال انجام است، مقابله کند. نمونه های برتر و شاخص معماری در هر دوره، حاصل شرایط زیست عمومی معماری آن دوره نیست؛ بلکه می توان آن ها را محصول «شرایط گلخانه ای » دانست.
برخی از صاحبنظران در خصوص دگرگونی های فرهنگی معماری ایران، «سنت » و «نووارگی (مدرنیته)» را همانند دو قطب قوی در یک جامعه میداند و احوال جامعه ایران را در نوسان بین این دو قطب برمی شمرند. ایشان با اشاره به اصطلاح و مفهوم «ترجمه نووارگی »، مشکل را در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، اشکال در همین ترجمه می دانند ۱۰ . گم گشتگی معماری امروز ایران را می توان متأثر از سرگردانی جامعه ایرانی در میان این دو قطب دانست.

۳-۲- تعامل با الگوها و نسخه های دنیای غرب در معماری امروز
زیستن در زمانه کنونی با روند بسیار شتابان رویدادها، بسیار متفاوت با گذشته هاست و نگرش دیگرگونه را نیز طلب می کند. یکی از این ویژگی های چنین دوره ای در قالب اصطلاح «جهان شمولی مبادلات فرهنگی » بازگو می شود. تفكر جهاني شدن مقوله فرهنگ، تعامل و دخالت فرهنگ ها را مطرح می کند. باید توجه داشت که  "فرهنگ ها ایستا نیستند و در طول زمان تحول پیدا می کنند. این تحولات، [با تعاملات فرهنگی] در عصر جهانی شدن، تسریع شده است" (Lang2007, p. 30.)
در جوامع سنتی (از جمله جامعه ایرانی) نیز، تبادلات فرهنگی به شکل پذيرش فرهنگ هاي غير ايراني و دادن تغييراتي در آن ها، صورت می گرفته است؛ لیکن آنچه در زمانه کنونی رخ می دهد از حیث تعادل، حجم مبادله و نحوه تبادل فرهنگی، با گذشته تفاوت های اساسی دارد. در حیطه معماری، تأثیرپذیری و تعامل فرهنگی ایران با غرب، بسیار جدی و وسیع بوده است. مبین این نکته، وضعیت معماری ما و تحولاتی است که در طی چند دهه اخیر از (سال ۱۳۰۰ ه.ش تا کنون) رخ نموده است. از زمان نخستین تحولات نوگرایی در ایران، نه تنها پیوند و ارتباط فکری و فرهنگی ما با گذشته خود قطع شده بلکه بدون توجه به اندازه های فرهنگی سرزمین ایران، معماری وارداتی رواج یافته و بنیاد نهاده شده است. ما در مواجهه با غرب،«محصول تمدن غرب» را دریافت کرده ایم لیکن از «فرآیند تولید محصول » در آن بستر، غافل بوده ایم. از این رو امروزه برای مقابله با پیامدهای معماری شبه مدرن و نیز برای رفع معضلات خود در این حوزه، ناگزیر از مصرف مُسکن های تجویزی غرب هستیم (این نکات نافی کمک ها و دستاوردهای فناورانه غرب که لازمه پاسخگویی به نیازمندی های معاصر می باشد، نیست).

۳-۳- تحولات چهره و لحن معماری امروز
در سرزمین ما، مفهوم شهر و معماری امروزی به کلی با معنی و مفهوم آن ها در گذشته فرق کرده و مفهوم جدیدی از شهرنشینی و به تبع آن معماری، به جای آن نشسته است. در نوع جدید معماری و شهرسازی، معماری در مفهوم کالا و نه مکان زندگی و شهر در حکم انبار کالا و نه بستر مدنیت، مطرح می شود. گروهی از معماران با تکیه بر سنتها، درصدد تداوم آن ها هستند. در تعبیر ایشان معماری سنتی، به علت «به همراه داشتن گنجینه ای از تجربیات نسل ها » ،« اتکاء بر اعتقادات و هنجارهای جامعه » و «انطباق با شرایط بومی و اقلیمی »، توافق جمعی و ادراک مشترک را به همراه خود دارد و این امر، هویتی جمعی را سبب می شود. در مقابلِ رویکرد سنتی، معماری معاصر برای خود الزامی برای رعایت هنجارها و توجه به پشتیبان های فرهنگی نمی بیند و تمایل زیادی به نووارگی دارد.
معمار معاصر، خود را از اندوخته تجربیات گذشتگان بی نیاز می داند؛ برای او یافته های دیگران (گذشتگان و حاضرین) اصالتی ندارد.
معمار معاصر، گرفتار فردگرایی و خودمحوری و پیوسته در تلاش برای خلق اثری دیگرگونه است. این یکی دیگر از ویژگی های ماهیت کوتاه مدت جامعه ای است که کاتوزیان علاوه بر «جامعه کوتاه مدت»، آن را «جامعه کلنگی۱۱ » نیز می نامد. این تعبیر در دوره معاصر، از حوزه سیاسی به حوزه کالبدی شهرها پا نهاده و از این روی، معماری ایران نیز به خاطر آمال و دغدغه های كوتاه مدت با برخوردها و اقدامات کلنگی در سطوح مختلف مواجه است.
در شرایط حاضر، انگیزه های متفاوتی معماری امروز ما را شکل می دهد که می توان آن ها را در سه رده زیر دسته بندی نمود (Hojjat & Aghalatifi, 2008) .اول؛ «پیروی از سبکها و گرایش های جهانی- غربی»: این مورد عمومیت ندارد و فقط طرح های خاص و ابنیه با اهمیت (ساختمان های دولتی، موزه ها، غیره)  را شامل می شود. دوم؛ «اعمال سلیقه شخصی معمار»: آثاری از این دست را پیش تر در مسکن های انفرادی یا مجموعه های مسکونی نسبتاً گران قیمت می توان یافت. سوم؛ «پیروی از خواست و سلیقه کارفرما »: (در این دسته، عامه مردم به مثابه کارفرمای اصلی مطرح هستند و بخش عمده ساخت وسازهای امروز در این رده انگیزه ای قرار می گیرند )۱۲ .

۳-۴- تعامل و تقابل اندیشه ای حاکمیت و مردم به مثابه بهره برداران از معماری
از آغاز دوره تحول در ایران، رؤیاپردازی حاکم بر جامعه، از آن حاکمیت بوده و جامعه همواره دنباله روی آن بوده است؛ لیکن از اوایل دهه ۴۰ ، این جریان با تردیدهایی مواجه شد و به رؤیاسازی تک تک افراد در تقابل با دیدگاه حاکمیت منجر شد و تقابلی دائمی را بین برنامه ریزی حاکمیت با آنچه در متن جامعه محقق می شد، ایجاد کرد. این تقابل اندیشه ای، که با تحول ارزش ها و رؤیاها در طول زمان همراه است، تطابق پیش بینی های فرهنگی در برنامه ریزی ها را با آنچه در طول برنامه اتفاق می افتد، بر هم می زند. وجه دیگر چنین رخدادی، نا آشنایی برنامه ریزان، مدیران و بسیاری از طراحان (به مثابه حاکمیت)  با دگرگونیهای اجتماعی و خواست های مردم است.
در دوره معاصر از زمان پهلوی تا به امروز، روشنفکران و عمدتاً روشنفکران رسمی و حکومتی، تلاش کرده اند تا با رویکردی ایدئولوژیک به انتخاب مطلوبها روی آورند، به آن ها تقدس بخشند و سپس به تبلیغ فرهنگی آن ها اقدام کنند. لذا در هر مقطع از تاریخ معاصر، "هر گروه کمتر توانسته است ارزیابی درست از واقعیت های موجود داشته باشد و بیشتر در جهت تحمیل «ایدئولوژی در قالب فرهنگ » بوده است "( Bani-masoud, 2009, p. 496) . نتیجه امر، از سویی تخریب جریان نواندیشی و نوسازی بوده و از سویی دیگر، لطمه وارد ساختن به حوزه فرهنگ.

 

فرهنگ و معماری معاصر ایران,عیسی حجت,معماری معاصر ایران,فرهنگ و معماری معاصر,گم گشتگی فرهنگی,معماری وگسست فرهنگی,مدرنیته,مدرنیزاسیون,پست مدرن,بحران مدنیت,جدول 1: تأثیر دگرگونیهای فرهنگی معاصر ایران بر دگرگونی های معماری ایران

 ۴. جمع بندی، مهمترین موجدان تحولات فرهنگی معماری
۴-۱- بحران های اجتماعی ایران
همایون كاتوزيان ايران را یک «جامعه كوتاه مدت » می خواند." زيرا برخلاف اروپا، هيچگاه به لحاظ تاريخى ترکیب طبقه هاى حاكم و ثروتمند به مدت بيشتر از دو يا سه نسل ثابت نمانده است". او می گوید ": [در گذشته تاریخی ایران] ماهيت بسيار شكننده زندگى و ثروتها، ناامنى بسيار زياد و غيرقابل پيش بينى بودن آينده، مانع از برنامه ريزى بلندمدت زندگى می شد" (Katouzian, 2010, p. 42.) زمانی که در جامعه اختلالاتی پدید می آید که تعادل عمومی و نیز عملکرد به هنجار و معمول حیات اجتماعی را به مخاطره می افکند، سخن از بحران اجتماعی پیش می آید. هرگاه که مسائل مذکور، ریشه فرهنگی داشته باشند، با ظهورشان بیشتر ارکان جامعه دچار بحران و تشویش می شود. در این صورت شاهد نابه سامانی عمومی و بی تعادلی فراگیر در جامعه خواهیم بود که گسست نظم و پیدایش دگرگونی های اجتماعی بنیادی را موجب می شود. مهم ترین بحران های اجتماعی در ایران را می توان به تعبیر گروهی از صاحبنظران ۱۳ ، در مواردی چند خلاصه نمود: «نبود اعتماد اجتماعی » ،« بحران ارزشی نسلها »، تبدیل شد «قانون گریزی » به یک عرف در جامعه ایران و «جهانی شدن » (موجد تنوع فرهنگی و اجتماعی).
در میان بحران های اجتماعی پدیدآمده در جامعه ایرانی، مهاجرت روستا به شهر، که در مقاطع مختلف رخ داده، از جمله تأثیرگذارترین رخدادها بر ارکان مختلف جامعه بوده که معماری را نیز به شدت متأثر ساخته است. در هر دو موج گسترده مهاجرت روستا به شهر )بعد از اصلاحات ارضی و بعد از انقلاب اسلامی( با جریانهایی مشابه مواجهیم؛ "آدم های بی شماری که از بستر اجتماعی [و فرهنگی] پیشین ریشه کن شده اند و دنیای اجتماعی ]و فرهنگی[ جدیدی را خلق کرده اند که در آن تنها بخشی از عادات پیشین، هنجارهای اجتماعی و باورهای آنان به رسمیت شناخته شده است. این تجمع عظیم افراد و خانواده ها با منشأ قومی، زبان، لهجه و سوابق متفاوت یک آشفتگی دائمی و محیطی  به سرعت متغیر ایجاد کرده که در آن محیط، نهادهای قدیمی یا متحول شده یا فرو ریخته اند و یا جای خود را به نهادهای تازه ای داده اند".(Madani-pour, 2002, p. 149)
ورود نووارگی (مدرنیته) و آهنگ سریع مهاجرت به شهرهای بزرگ، با خود نوعی عدم توازن بین نقش های فعال شهروند و کالبد شهری همراه آورده است، یعنی در واقع شهر، شهروند را بلعیده است و از نظر فضایی، شهروندان حس همبستگی با یکدیگر را از دست داده اند. در چنین شرایطی، جامعه با موضوعی به نام «بحران مدنیت » مواجه شده که این امر همچنان ادامه دارد؛ امری که با سرعت گرفتن تحولات، قوت گرفته است۱۴.

۴-۲- سرعت در تحولات فرهنگی، عاملی بحران ساز
تحول در همه کشورها و همه فرهنگ ها وجود دارد؛ اما آنچه در این بخش مورد تأکید است، شدت و سرعت تحول است. در کشورهای جهان سوم تحول سریع و شتاب آلود، توأم با تنش های شدید اجتماعی و گه گاهی همراه با انقلاب است"  (Azimi-boloorian, 2012, p. 20.)
"هنگامی که تحولات فرهنگی در زمانی کوتاه و شدید باشد، کالبد شهر که ماهیتاً دارای تغییرات کند است، قادر نیست در همان بازه زمانی، با تحولات منطبق شود و نا به سامانی های شهری در همین شرایط به ظهور می رسد" (Rezazadeh, 2010, p. 41) سرعت و شتاب زندگی در شهرهای بزرگ، حجم عظیم برخوردهای شهری )از اطلاعات و تبلیغات گرفته تا روابط کم عمق اجتماعی(، از یک سو شهروندان و مخاطبان را از لحاظ روانی در وضعیت گیج کننده ای قرار داده است و از سوی دیگر مهاجرت و کالابودن بنا، معماری را به سمت ساخت وسازهای متراکم سوق داده و اعمال روش های شتاب زده، کالبد این شهرها را به توده ای فاقد پویایی بدل کرده است.

نتیجه گیری
تغییر رویاهای ایرانیان طی اعصار و دهه های مختلف، باعث مطالبه دنیایی دیگر گونه در مقایسه با دنیای موجودشان بوده است. این امر هر از چندگاهی، دگرگونی هایی را به همراه خود به ارمغان آورده است که موجب تحولات بحران زا و بحران های تحول افزا در ایران شده است. این امر به نوبه خود تمرکز اجتماعی لازم را در پرداختن به «تجارب برآمده از تاریخ » و «هنجارهای جامعه » برهم زده است. در چنین شرایطی، تحول که برای فرهنگ در حکم زندگی و رشد است، در بستر مناسب صورت نمی گیرد و به بیراهه می رود. در معماری معاصر ایران نیز شاهد چنین تحولاتی هستیم؛ از جمله تحولات بحرا ن زایی که بدون فراهم بودن بستر مناسب از دهه ۴۰ شمسی در بسیاری از شهرهای ایران رخ داده، مسأله مهاجرت بوده که به دنبال خود بحران مدنیت را به ارمغان آورده و این بحران موجب تغییرات و تحولاتی عمیق در معماری شده است. شهر و معماری ایرانی از ابتدای دهه 40 با تغییر و تحول مفهومها و معناها و به تعبیری، «تغییر رویاها » و همچنین با غلبه «کمیت » بر «کیفیت » مواجه شد. در چنین فضایی، هر آنچه کمی و یا عددی بود، میدان یافت (همانند اقتصاد) و مفهوم کیفیت با شاخص های کمی بیان شد. رویاپردازی جامعه ایرانی برای تغییر و عبور از وضع موجود، رفته رفته با غفلت، به خواب زدگی منجر شد و این امر نهایتاً موجب گسست از جریان پیوسته معماری شد. این گسست ها در نهایت، محصول معماری را نیز تحت تأثیر قرار داد. در نتیجه سیر تحول رویاپردازی در جامعه ایرانی، «معماری » طی دهه های گذشته، ابتدا به «معماری وابسته»)وابسته به تفکر و دستاوردهای غرب ( و «معماری سوداگر » تبدیل می شود و به سرعت به «معماری تقلید») تقلید بی محتوا از ظاهر معماری های دنیا(، «معماری فریب»)بنایی ناموزون با ظاهری فریبنده و پیشرفته( و دچار سرگردانی و گم گشتگی در میان نحله های فکری و چهره های متکثر کالبدی شده و نهایتاً به «معماری سراب»(طرح یا بنایی حاصل رویاها و تخیلات کالبدی) بدل می شود.

در دوره معاصر، به دلیل سرعت تحولات و گونه گونی ها، شناخت و متعاقب آن، کنترل مؤلفه های اثرگذار فرهنگی بر معماری به سادگی میسر نیست و عمدتاً به ورطه فراموشی سپرده شد هاست. این امر را می توان ریشه و علت العلل افول وجه ارزشی در معماری معاصر ایران برشمرد. گسستها و گم گشتگیهای فرهنگی معماری، ناشی از گسست ها و گم گشتگیهای مشابه در فرهنگ و جامعه ایران است. امروزه کمبود آشنایی با ویژگی های زیستی و فرهنگی در گوشه گوشه سرزمین ایران و نیز تشخیص نادرست نسبت خود با محیط پیرامون (در مقیاس های گوناگون و از جنبه های مختلف) از مهم ترین غفلت هایی است که گسست فرهنگی در معماری را بیان می کند. غفلتی که همه این تنوع قاره گون را به یک چوب می راند و نسخه ای واحد را برای برپا داشتن بنا در جای جای آن، تجویز می کند. در شرح علل به نظر می رسد موضوعی مهم در «ما » و در رویاهایمان عوض شده است. معماری ما، عین فرهنگ مان و فرهنگ مان نیز عین معماری مان است. معماری و شهر، آیینه و انعکاس دهنده زندگی فردی و جمعی انسان هستند و هر گونه که ما هستیم، معماریها و شهرهایمان نیز همان گونه است. یعنی هر وقت خودمان را اصلاح کردیم و انسان بهتری شدیم، معماریمان هم نشأت گرفته از ما، بهتر می شود.

پی نوشتها

۱.این میل عجیب به «ناهماهنگی » هر جا که مجال آن فراهم بوده، تعادل را به نفع «آشفتگی » و «آشوب » برهم زده است. انگار هر ساختمان قرار است تنها و به طور مجرد دیده شود و بنابراین خود را از الزام به هماهنگی با واحدهای همجوار رهانیده است.

۲.مهندس سیدمحمد بهشتی، در مقاله«مهندسی ایرانی»

۳.پاره ای از علل متصور در پدیدآوردن معماری گسسته: ظهور معماران به اصطلاح برجسته و پیش قراول نواندیشی ایرانی در معماری؛ سهل انگاری بسیاری از متخصصین و باز گذاشتن راه برای اعمال سلیقه های تربیت نشده و گاه بیگانه نما؛ نگاه کالایی به معماری به ویژه مسکن؛ به دلیل پسند عامه و سوداگری برخی از متخصصین؛ پدیده خرید و فروش «امضا» و رابطه مستقیم آن با قشر «بساز و بفروش » و نیز ورود مهندسین معمار با آموزش ناکافی و سلیقه های تربیت نشده به بازار کار به دلیل توسعه بی رویه و بدون پشتوانه مدارس معماری.

۴.رشد عرفان های کاذب در جامعه، به دلایل متفاوتی صورت گرفته است و آن را می توان واکنشی طبیعی به موارد زیر دانست: اول آنکه جامعه در دستیابی به اهدافش، با شکست مواجه شده و دوم اینکه، جامعه از نظر ظاهربینی مذهبی اشباع شده باشد.

۵."یکی از سرفصل های مهم آشنایی روشنفکران ایرانی با مباحث غربی، شکل گیری «نووارگی ایرانی » است. نووارگی ایرانی مفهومی است که در دو دهه اخیر از طرف روشنفکران و منتقدان حوزه فرهنگ و اجتماع برای فهم واقعیت عینی متأثر از نووارگی غربی در ایران مورد استفاده قرار گرفته است"(Bani-masoud, 2009, p. 495)

۶.گروهی بر این گمان اند که به هنگام ورود نووارگی به ایران در دوره قاجار، جامعه ایرانی در وضعیتی کاملاً ایستا قرار داشته و بدین سبب، این ورود نا به هنگام، هم باعث فروپاشی رفتارها و هنجارهای اجتماعی شده و هم اینکه به تغییر مفهوم نووارگی انجامیده است.

۷.به نقل از جناب آقای مهندس سیدمحمد بهشتی.

۸.در این بین، اعتراض به بی هویتی و غرب گرایی شدید و توجه به فرهنگ های بومی و ملی در بسیاری از عرصه ها و هنرها بازتاب یافت. در عرصه معماری نیز عده ای از معماران به معماری ایرانی توجه کردند. بازتاب این جریان به صورت شکل گرفتن نخستین کنگره بین المللی معماران (اصفهان- ۱۳۵۰  ) با موضوع «بررسی امکان پیوند معماری سنتی با شیوه های نوین ساختمانی » تجلی یافت. متعاقب آن، دومین کنگره (شیراز- ۱۳۵۵ ) و سومین کنگره (رامسر- ۱۳۵۷ ) نیز با موضوع «بحران هویت در معماری »، برگزار شد. در دهه ۴۰ و دهه ۵۰ ، شماری از فضاهای فرهنگی با توجه به هویت ایرانی طراحی و ساخته شد و موج آرامی از ترجمه و تألیف آثار مکتوب معماری و شهرسازی نیز به راه افتاد.

۹.سیاست خودگردانی شهرداریها که در راستای راهبرد خصوصی سازی در سطح کلان صورت می گرفت، باعث شد که شهرداریها برای انجام خدمات شهری به فعالیت های گوناگون اقتصادی از قبیل فروش تراکم، معامله ضوابط طرح جامع، تغییر کاربریها و غیره روی آورند.

۱۰.( Translation of Modernity) برای نمونه، می توان کشور ترکیه را مثال زد که آغاز نوپردازی در آن تقریباً هم زمان با ایران بوده است.

۱۱.جامعه کلنگی از نظر کاتوزیان یعنی «جامعه ای که بسیاری از جنبه های آن (سیاسی، اجتماعی، آموزشی و ادبی)، پیوسته در معرض این خطر است که هوا و هوس کوتاه مدت جامعه، با کلنگ به جانش افتد» .( Fazeli, 2011, p. 53)

۱۲.برای اطلاعات بیشتر، مراجعه شود به: حجت، عیسی؛ آقالطیفی، آزاده؛ ،(1389) « تأملي در نقش مخاطب در كفيت معماري امروز ايران »، نشريه هنرهاي زيبا- معماري و شهرسازي، دوره: ۲، شماره: ۴۲: دانشگاه تهران، پرديس هنرهای زيبا

۱۳.برگرفته از روزنامه کارگزاران، شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۵، مهم ترین بحرانهای اجتماعی ایران

۱۴.نسل اول مهاجرین در هر دوره، در صدد انتقال از حاشیه به متن بوده است؛ نسل دوم که ملاک همه چیزش کمی است، به مثابه نو کیسه تازه به دوران رسیده، به دنبال جبران کسریها نسبت به جامعه شهری برمی آید؛ نسل سوم،تلخ کامی حاشیه نشین ها را ندارد و اساساً درکی از حاشیه نشینی ندارند چراکه در شهر متولد شده و در فضای جهانی شدن زندگی کرده است و حال، متقاضی شهر، مدنیت و کیفیت است و به تعبیری، رویاهایی واژگونه نسبت به نسل اول خود دارد.

 

References

- Azimi-boloorian, A. (2010). The Concept of Land Use in Development Planning, Origins, Evolution and Experience of Iran, Rasa Cultural Service Institute, Tehran

- Bani-masoud, A. (2009). Iranian Contemporary Architecture, Tehran, Art of Architecture of the Century.

- Behbahani, R. (2006). Design, Management and Citizenship Commitment, Architecture and Urban Design, 85, 6-13.

- Diba, D. (2002). Editorial, Architecture Urban Design. 68 & 69.

- Fazeli, N. (2011). From the Society to the Fourteenth Century Experience; Examining Different Perspectives on the Continuity of the Historical Experiences in Iran, Nasim-e Bidari Monthly Magazine, 2nd Year, 20, 53-55, 2nd Edition.

 - Giddens, A. (1998). The Consequences of Modernity, (Mohsen Solati, Trans.). Tehran, Center Publishing.

 - Habibi, S. M. (2008). A Fine Architecture Is Created with Fine Persons, The Second Conference and Exhibition of Iranian School Iranian Architecture, 54-56.

- Hojjat, I. & Aghalatifi, A. (2008). Education of Architectural Culture, 3rd Conference on Architectural Education, Organizer: Tehran University, College of Fine Arts, School of Architecture.

- Hojjat, I. (2003). Architectural Education and Excessive Values, HONAR-HA-YE-ZIBA, 14, 63-70.

- Hojjat, I. (2006). Preparation and Editing of Curriculum and Content of General Education in Architecture and Urban Planning for Printing in Various Textbooks of Different Levels of Education, Research Project of the Ministry of Housing and Urban Development, Center for Urban and Architectural Studies and Research, Second Stage Report.

- Homayoun Katouzian, M. A. (2010). Our Identities of Persians, The Book of Scripture, (Hossein Shahidi, Trans.).1st Year, 2, 39- 47.

- Jaberi-moghadam, M. H. (2007). City and Modernity: Tehran, Publishing and Printing Organization of the Ministry of Culture and Islamic Guidance, 2nd Edition.

 - Lang, J. (2007). Urban Design, Typology of Procedures and Designs, (Seyyed Hossein Bahreini, Trans.). University of Tehran Press.

- Madani-pour, A. (2002). Tehran: The Making of a Metropolis, (Hamid Zarazvand, Trans.). Urban Planning and Processing Co., Tehran, 1st Edition.

- Nadimi, H. (1991). An Introduction to Architectural Education Methods, Soffeh, 2, 4-13.

- Rezazadeh, R. (2010). The Study of Social and Cultural Factors Affecting the Quality of Urban Architecture and City Design, Abadi Quarterly Journal, Urban and Architectural Studies Center, 66, 38-41.