Email: caoi.ir@post.com Telegram ID: @caoiran

ورود

Study

مسابقه طراحی کتابخانه ملی ایران
فصلنامه آبادی - سال پنجم شماره هفدهم تابستان ۱۳۷۴-صفحات ۲۸-۴

مشاهده پروژه کتابخانه ملی ایران ]

مسابقه کتابخانه ملی ایران,کتابخانه ملی ایران,کتابخانه ملی,مهندسان مشاور پیراز,کتابخانه ملی فرهاد احمدی,کتابخانه ملی کامران صفامنش,فرهاد احمدی,کامران صفامنش,

 

در تاریخ ۷ مرداد ۱۳۷۴ هیئت داوران مسابقۀ طراحی کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران با اعلام نظر خود به سازمان مجری ساختمانها و تأسیسات دولتی و عمومی به کار خود پایان داد و پرونده دومین مسابقۀ بزرگ معماری بعد از انقلاب بسته شد.
سازمان مجری ساختمانها و تأسیسات دولتی و عمومی، با توجه به اهمیت ملی و بین المللی بنای این کتابخانه چند گروه مهندسی برجسته کشور را برای تهیه طرح معماری این پروژه به یک مسابقه محدود دعوت کرد.از طراحان خواسته شده بود که علاوه بر پاسخگویی به برنامه پیچیده طرح، و با استفاده از تکنولوژی و روشهای مهندسی امروزی اثری به یاد ماندنی در ادامۀ تاریخ درخشان ویژگیهای فنی و هنری معماری ایرانی- اسلامی به وجود آورند.آقایان محمد بهشتی، مهدی چمران، باقر آیت الله زاده شیرازی، سراج الدین کازرونی، محمد حسن مؤمنی، هادی ندیمی و سیدرضا هاشمی به عضویت هیئت داوران مسابقه برگزیده شدند. کار جلسات داوری از ۲۱ دی ۱۳۷۳ آغاز شد. در این جلسات آیین نامه کار داوران، تعداد و اسامی شرکت کنندگان، برنامه فیزیکی طرح، مدارک مورد نیاز و مشخصات نقشه ها تعیین گردید و آقایان دکتر ندیمی و مهندس مؤمنی به ترتیب به عنوان رئیس و دبیر جلسات انتخاب شدند.مهلت چهار ماهه تحویل طرحها یک بار ۲۵ روز و بار دیگر یک هفته تمدید شد و سرانجام ۵ طرح در اول مرداد ماه به دبیرخانه مسابقه تحویل شد.کارفرما اعلام کرده بود که به هر یک از شرکت کنندگان در مسابقه مبلغ ۲۵ میلیون ریال برای تأمین بخشی از هزینه های تهیه طرح و به حائزین رتبه های اول و دوم، علاوه بر آن، به ترتیب ۳۰ و ۲۰ میلیون ریال به عنوان جایزه پرداخت خواهد نمود.هیئت داوران پس از بررسی و بحث کافی درباره طرحها و مطالعه گزارش ارزیابی فنی کارشناسان سازه و تأسیسات و کتابداری متفقاً طرح شماره ۳ (مهندسان مشاور پیرراز) را به عنوان طرح منتخب اعلام کردند.چون هیئت داوران در باره رتبه بندی ۴ طرح دیگر نظری اعلام نکرده است، آنها به ترتیب شماره هایی که رویشان الصاق شده بود معرفی می گردند. متنهای معرفی را طراحان تهیه کرده اند و ویرایش آنها در حداقل ممکن صورت گرفته است.

طرح منتخب
مهندسان مشاور پیرراز

در طراحی ساختمان کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران مهمترین ضابطه آن است که طرح مناسب کتابخانه ملی با تمامی عملکردهای متنوع و پیچیده و تغییر یابندۀ آن باشد. انعطاف، یعنی قابلیت انطباق پذیری بنا با تغییرات مستمر وظایف و تکنولوژی، از ملزومات پاسخگویی به این ضابطه به حساب می آید.علاوه بر این، ملاحظات مهم دیگری هم مطرح است: اقتصادی بودن طرح، هم در مرحله ساخت و هم در مرحله بهره برداری، انسانی و جذاب بودن محیط و آرامش بخشی آن در بنایی بسیار بزرگ که در غیر این صورت مرعوب کننده و دافع خواهد بود، رفاقت با محیط و استفاده از عوامل محیطی برای حصول به عملکرد مطلوب و از این قبیل.چگونگی برآوردن این مقتضيات متنوع و بعضاً متعارض یقیناً پاسخی سر راست و ساده ندارد و راه حل نهایی در فرآیندی متعامل و میان رشته ای و پویا و پر از حلقه های بازگشت به مراحل قبل و بازخورد ایده ها و راه حلها و اصلاح و تعديلها شکل می گیرد.

شکل کلی

توصیه کارشناسی آن است که کتابخانه های بزرگ بنایی یکپارچه و فشرده و گسترده داشته باشند. این شکل انعطاف و سیلان بافت طرح و انطباق پذیری آن با تحولات آتی را تامین می کند، لذا چنین شکلی پایۀ طراحی قرار گرفته است. افزون بر این، بناهای شکوهمند ولی کم ارتفاع و فشرده و گسترده در معماری پیشین ما به حد وفور یافت می شود. حتی در برخی از این بناها شکوهمندی در نمای بیرونی محسوس نیست.مقیاسهای اصلی این شکل پایه با توجه به پارامترهای تعیین کننده ای چون ملاحظات تأسيساتی و ضرورت محدود کردن شافت های تأسیساتی و شبکه های آب و فاضلاب، ضوابط مربوط به خروجیهای اضطراری و سیستمهای اطفای حریق، توصیه های کارشناسی درباره خدمات مختلف کتابخانه و فواصل و ارتباطات لازم، و نیز ضوابط شهرسازی منطقه از نظر سطح اشغال زمین و تعداد طبقات معین شده است.

نور طبیعی و شکل گیری طبقات فوقانی

در مرحله بعد، چگونگی تأمین نور طبیعی مورد بررسی قرار گرفت. نور طبیعی احساسی از زمان و مکان به انسان می دهد که شاید با هیچ چیز دیگر به وجود نیاید. علاوه بر این، استفاده از نور طبیعی مزایایی چون کاهش مصرف انرژی و تبعات زیست محیطی آن، و نیز کاهش هزینه استهلاک چراغها، و فشار بر تأسیسات ساختمان برای خنثی کردن گرمای آنها دارد.
در ساختمانهای چند طبقه، راه حلهای مرسوم برای تأمین نور در عمق بنا با روی آوری کامل به روشنایی مصنوعی به همراه تحمل عوارض آن است یا استفاده از پنجره های بزرگ در جداره ساختمان .تأمین نور مناسب برای مطالعه، در ساختمانی متعارف با ارتفاع سه متر از کف تا سقف، پنجره هایی را می طلبد که سطح شیشه شان حدود یک چهارم سطح جداره خارجی باشد. اما هرچه عمق طبقات زیادتر شود، باید بر ارتفاع آنها افزود تا شیب نور در اعماق طبقه روشنایی مناسب را به دست دهد. این تدبیر دو مشکل مهم به همراه دارد: یکی هزینه گزاف پنجره ها و سطوح شیشه ای که از هزینه جداره ساختمان به مراتب بیشتر است، و دیگری تبادل حرارتی بسیار زیاد در فصول گرما و سرما و فشار آن بر سیستم تأسیساتی ساختمان و مصرف زیاد انرژی.
اما آیا راه حل دیگری هم هست؟ اروپاییان گفته اند که ما همیشه دغدغه نور داشته ایم و ایرانیان دغدغه سایه. في الواقع سنن معماری سرزمین پاسخهای بسیار جالبی برای تأمین نور مناسب و کنترل شدت آن دارد که وجه مشترک آنها خارج بودن منبع نور از زاویه دید و سینوس بالای زاویۀ تابش به سطح مورد نظر است. این پاسخها از جمله عبارت اند از نورگیری از ساقۀ گنبد (یعنی استفاده از اختلاف سطح بام)، و نورگیری از نورگیرهای عمودی و افقی در سقف (شکلهای ۱ و ۲). ولی این روشها عمدتاً در بناهایی یک طبقه، مثل بازارها و مساجد بزرگ به کار رفته است. برای به کارگیری این روشهای سنتی و موفق در بنایی چند طبقه و امروزی، باید تمهیداتی به کار برد و شکلها و حجمهای جدیدی یافت.
در طرح کتابخانه ملی تمهید اصلی برخورد ارگانیک با بنا و طبقات آن بود. هر طبقه از طبقات فوقانی، در جستجوی نور مناسب برای خود و راه دادن به طبقات دیگر برای نورگیری شکل گرفت. به این ترتیب، هیبت خارجی بنا به شکل زیگوراتی نه چندان منظم در آمده که هم سابقه در معماری پیشینیان ما دارد و هم با شیب نامتوازن و غیر قرینه تپه های اطراف زمین هماهنگ است. در داخل هم اختلاف ارتفاع سقف در طبقات، ضمن راه دادن به نور و تأمین نور مناسب و یکنواخت برای میزهای کار و مطالعه، سایه روشن های متنوع و بدیع بر روی سقفها و ستونها و دیوارها پدید می آورد که به فضاها حالتی روحانی می بخشد (شکل 3).
افزون بر همه این محسنات، مطابق محاسبات اولیه، تأمین نور طبیعی مناسب از طریق ترکیب نورگیرهای سقفی و پیشانی و پنجره ها و شکل فعلی بنا، سطوح شیشه و پنجرۀ لازم را به یک پنجم کاهش داده که هم از نظر هزینه های اولیه و هم از جنبه صرفه جویی در مصرف انرژی و هزینه ها و کاهش آلودگی قابل ملاحظه است.

عوارض زمین و شکل گیری طبقات زیرین

 شکل گیری طبقات زیرین بنا با شکل گیری طبقات بالایی متفاوت بوده است. این طبقات عمدتاً فضاهایی را در بر می گیرند که یا اصلا نیاز به نور ندارند (مانند مخازن بسته مرکزی) و یا فاقد عمقی هستند که استفاده از نورگیرهای پیشانی و سقفی را ایجاب کند.به سبب اختلاف زیاد سطح زمین، شکل هر طبقه از طبقات زیرین به نحوی طرح شده که پی های ساختمان بدون نیاز به زیرچینی روی زمین دِج قرار گیرند. پیروی شکل این طبقات از سطح زمین شمار آنها را بین هیچ تا چهار طبقه متغیر کرده است.این تمهید ضمنا باعث شده تا حجم خاکبرداری پی ها و زیرزمینها محدود بماند. بخش اعظم خاک حاصله صرف پرکردن دره های محوطه و ایجاد سکوهایی خواهد شد که مانعی در برابر سیل و سر و صدای تردد خودروها در اتوبان جنوبی و خیابانهای پرشیب اطراف باشد و منظر مطلوبی را هم برای طبقات بالاتر به وجود بیاورد. به این ترتیب، هم در هزینه ها صرفه جویی می شود و هم نیازی به حمل خاک اضافی به نقاط دوردست و حرام کردن انرژی نخواهد بود (شکل ۴).

انعطاف و سازۀ بنا

 گام بعدی، چگونگی تأمین حداکثر انعطاف در چنین قالبی است. کتابخانه ملی از لحاظ سازه، مشابه ساختمانهای صنعتی است و بار زنده فضاها از ۶۰۰ تا ۱۵۰۰ کیلوگرم بر متر مربع (۴ تا ۱۰ برابر ساختمانهای عادی اداری) نوسان دارد. این بار ثابت نیست و باید امکان جابه جا شدن و تمرکز آن در نقاط مختلف بنا فراهم آید. زلزله خیزی منطقه و نزدیکی زمین به گسل هم بر پیچیدگی و حساسیت امر می افزاید.محاسبات نشان میدهد که از نظر اقتصادی، مناسبترین دهانه برای چنین باری، دهانه های بین ۶ تا ۸ متری، و از جنبۀ نیازهای خاص کتابخانه، دهانه های۸/۱۰ متری نزدیکترین دهانه به دامنه ذکر شده است. از این رو، برای تأمین انعطاف در سطح کل بنا، انگاره منظمی از ستونهای با دهانه ۸/۱۰ متری مناسب تشخيص داده شد.از نگاهی دیگر، اکراه از چنین انتخابی نیز در میان نبود. ضرباهنگ منظم ستونها در معماری غرب سابقه ندارد اما دارای سوابق بسیار در معماری این سرزمین است (از تالار صد ستون گرفته تا مسجد جامع اصفهان). ضمناً این ضرباهنگ آشنا را طرح آزاد جداکننده ها، و نیز اختلاف سطوح و ارتفاع ستونها تلطیف می کند و به آن تنوع می بخشد.اما مسئله با انتخاب دهانه و شبکه ستونها پایان نمی یابد. از یک سو، مسئله سنگینی بار، موضعی بودن و جابه جا شونده بودن آن در میان است. از سوی دیگر، سازه باید امکان انعطاف در حرکت و تغییر در سیستمهای تأسیساتی مکانیکی و برقی و الکترونیکی و شبکه کتاب بر را هم تأمین کند.با توجه به این نکات، از بین مجموعه بدیلهای ممکن، سرستونهای قارچی عریض انتخاب و نهایی شد. این سرستونها هم پاسخگوی مسئله بارند و هم در ارتفاع خود امکان عبور کانالهای هوا و کابل و کتاب برها را می دهند. مضافاً، دهانه ها که به سبب سرستونهای قارچی به صورت طاقی در می آیند، منظر آشنا و مأنوس این سرزمین را به وجود می آورند.

پرداخت نهایی

 با طی این مراحل، شکلی به دست می آید که اولاً ، برآورنده نیازهای کتابخانه ملی به مثابه بنایی بسیار پیشرفته و منعطف است؛ ثانياً، در نور سرزمین و با استفاده از تمهیدات سنتی نورگیری سرزمین شکل یافته؛ ثالثاً، ترکیب هرمی طبقات بالایی آن هم مأنوس است و هم در رفاقت با محیط پیرامون؛ رابعاً، سازه آن ضمن پاسخگویی به نیازهای کتابخانه و در نظر گرفتن زلزله خیزی زمین، بازسازی کننده نمادهای آشنای معماری ایران است؛ و بالاخره، علاوه بر اینها، مقتضیات مهمی چون اقتصادی بودن در مراحل احداث و بهره برداری، و صرفه جویی در مصرف انرژی در طرح رعایت شده است.این شکل دستمایۀ پرداخت نهایی طرح قرار گرفت. در این پرداخت تلاش شده است که بنا، تا حدی که در زاویه دید انسانی قرار می گیرد، از نظم هندسی بیشتری برخوردار شود و عملکرد شهری آن، که بیشتر از مجرای میدان شمالی زمین مورد توجه طرح منطقه بوده است، متکامل گردد .(شکل ۵ و نقشه شماره یک)
برای به هم پیوستن سه ورودی شمالی(از میدان اصلی شمال زمین) و شرقی و غربی مجموعه، شبکه ای از راهها و میدانها و میدانچه ها در نظر گرفته شده است. آب جاری در نهرهای میان این راهها که به حوضهایی در میدانها می ریزد، ضمن تلطیف محیط، جهت را هم به رهگذران می نمایاند. با این تمهید، از حالت بن بست بودن میدان اصلی کاسته می شود و تفرج کنندگان در میدان را کنجکاو می سازد که به صحن کتابخانه گام نهند. آنها از درون فضای سبز و سایه دار کتابخانه و به دنبال جریان آب، از فضاهایی با گودال باغچه و ساباط ها می گذرند و به میدانگاه جلو کتابخانه می رسند. در اطراف این میدانگاه و راههای دسترسی آن خدماتی چون کتابفروشی، قهوه خانه، موزه و مسجد قرار گرفته که اولین تماس رهگذر با کتابخانه ملی است. این ترتیب هم بر غنای شهری میدان اصلی می افزاید، هم با ایجاد کشش و محیطی دوستانه و زدایندۀ ترس، عابران را به سوی کتابخانه می خواند، و هم با ارائه خدماتی عمومی زمینه عبور از مرز ناپیدا و ورود به معبد دانش را برای نا آشنایان با آن، فراهم می آورد.فضاهایی که مورد مراجعه مردمان اند به طور طبیعی در طبقه همتراز میدان و یک طبقه زیر و یک طبقه روی آن قرار گرفته و چون شاخه های درخت یا درختانی در زیر نور در هم بافته شده اند.نور افق از روزنهای حاشیه فضاها و نور خط الرأسی از نورگیرهای سقفی و نور پیشانی از پنجره های اسپَری همه این فضاها را غرق در نور می کند. جستجوی نور، سقف بعضی از فضاهای داخلی را که در جوار فضاهای پیرامونی با سقف کوتاه قرار دارند تا ارتفاع سه طبقه می رساند که یادآور تالارهای مرتفع معماری گذشته در ترکیب با شاه نشین های اطراف آن است. مخازن همجوار تالارهای مطالعه، که به روشنی نیاز ندارند، به طرف جبهه غرب که پنجره های گسترده را برنمی تابد) یا مرکز بنا (که دور از نورگیرهاست) کشیده میشوند.
مخازن بسته مرکزی، که سنگینترین فضاهای طرح هستند، زیر این فضاها قرار می گیرند و مرکز ثقل بنا را پایین می آورند و برای احتراز از نور و سیلاب احتمالی از حاشیه بنا دور میشوند.
سبکترین عنصر طرح یعنی دفاتر ریاست و دفاتر خدمات اداری به بالاترین تراز ساختمان صعود می کنند.فضاهای خدمات پشتیبانی و سایر فضاهای جنبی در حاشیه و در سطوحی که از سطح زمین بالاتر است، در اطراف تالارهای مطالعه و مخازن و حتی در طبقات پایین نزدیک سطح زمین در جبهه غرب، در پناه درختان خزاندار، ارتباط خود را با روشنایی برقرار می کنند.و بالاخره، در پایین ترین ترازها و کف دره، که باز از خیابان جنوبی بالاتر است، توقفگاه اتومبیلها و برخی از فضاهای خدماتی مستقر می شوند. فضاهای پارکینگها به طور طبیعی از حاشيه بنا تهویه می شوند.
از نظر حجم کلی و جلوه بیرونی، مجموعه حاصل مجموعه ای است فروتن و به تأسی از بزرگترین شاهکارهای معماری ایران با حداقل خودنمایی. بنا در دره ای سرد و خلوت نشسته، و همان طور که از ترکیبی مستقر در دره انتظار می رود، کوتاه و کشیده است و با سرکشیدن از قعر دره، با تپه های ناموزون اطراف هماهنگ و صمیمی می شود. تپه های موجود به صورت سکوبندی، و مشابه باغهای کوهپایه ای سرزمین در نظر گرفته شده و بنا جابه جا پشت تپه و درختان آن پنهان و پیدا می شود. این ترتیب شاید کشش بیشتری را هم برای کشف ایجاد کند (شکل ۶).
در مقیاسهایی که دیده و حس می شود، نظم هندسی و شکلهای متقارن بر ترکیبات تسلط دارد. نما هرچه بالاتر می رود، دورتر میشود و در نتیجه آرام در زاویه دید قرار می گیرد و فوراً درک می شود. اندام کلی بنا ترکیبی بالارونده و دور شونده، سیال و شناور در فضا یافته است که به سبب همه سویی در شکل کلی، جهت بخصوصی را القا نمی کند، به سمتی و به بیننده ای نظر ندارد، و دید را به تدریج به بالاتر و دورتر و بالاخره به بی نهایت می کشد - ترکیبی هرمی که ترکیب اکثر بناهای دلپذیر معماری گذشته است.
با تأمین بیشترین و دلچسب ترین نور از نورگیرهای سقفی و پیشانیها، مشابه بازارها و تیمچه ها و مساجد گذشته، روزنهایی که در نما به چشم می آیند محدود و کوچک اند و بناهای مألوف و تک افتاده ای چون کاروانسراها، قلعه ها و ارگها را تداعی می کنند.
ترکیب هرمی بنا با سکوهای اطراف محوطه، ساختمان را به صورت اندامی یکپارچه و یادواره گونه در می آورند: یادواره ای که نمیخواهد با جداشدن از محیط پیرامون خود را نشان دهد، بلکه صمیمیتش با محیط آن را به این مرتبه می رساند.


طرح شماره ۱
فرهاد احمدی و همکاران

در طرح کتابخانه با عنایت به دستیابی به یک ترکیب نمادین، پاسخگویی به نیازهای فضایی، توجه به محدودیتها و احترام به ارزشهای موجود در مقر طرح، تصویرسازی صورت گرفته است.

الف) مقر طرح: واجد ویژگیهای اصلی ذیل می باشد که طراحی با تأکید بر آن صورت پذیرفته.

١. بستر طرح ذوعارضه بوده خود را در قالب چین خوردگیهای پیاپی بیان می نماید.

۲. سطح مقر طرح از میدان پیشنهادی که اصلی ترین عنصر ارتباطی است بسیار پایینتر قرار گرفته است.

٣. شکل محدوده زمین از ترکیب نیم دایره و مستطیل عمود بر جدارۀ میدان شکل گرفته، در حالی که توسعه زمین به صورت یک قطعه حدوداً مربع شکل در بخش شرقی شکل متقارن بخش اصلی را متزلزل نموده، همچنین امکان ایجاد ورودی اصلی از سوی میدان نیز در راستای نزدیک به جداره شرقی زمین صورت پذیرفته. نتیجتاً شکل زمین محصول ترکیبی از نظمی هندسی با بی نظمی ناشی از بخشهای بریده و ملحق شده و نحوۀ اتصال آن با میدان می باشد.

ب) عملکردها و فضاهای مورد نیاز در طراحی به ترتیب ذیل دسته بندی گردیده.

۱.کتابخانه، متشکل از واحدهای ۱ و ۲ و ۶ که بخش اصلی و مرکزی تلقی شده است.

٢. بخش پشتیبانی کتابخانه (واحد ۳) در مرتبه دوم که مرتبط با بخش اول و میدان قرار گرفته است.

٣. بخش مدیریت و نگهداری که در یک مجموعه در کنار میدان تجمیع گردیده است

۴. بخش آموزش و دانشکده کتابداری که واسط مابین میدان و مقر طرح می باشد.

- نحوه کار برد استقرار احجام، با توجه به نکات فوق و معانی مورد نظر به ترتیب ذیل شکل گرفته اند:

١. یک مکعب کامل با اضلاعی به طول ۱۲ مدول که از درون آن مکعبی با ضریب ۶ مدول تهی شده، بخش مدیریت و نگهداری را در برمی گیرد .

مکعب دارای شش وجه، متناظر با جهات ششگانه (تجریدی از صفات مکانی جهانی خاکی) کانون استقرار محورهای مختصات به موازات تقاطع محور ارتباطی و جداره میدان، پایدار مستقر گردیده.

۲. یک مکعب مستطيل طويل چون یک پل در طول زمین که اتصال و ارتباط اصلی میدان و مجموعه را فراهم می سازد در خود بخش پشتیبانی را جای می دهد. این مسیر که عمود بر میدان در محور دروازه پیشنهادی نهاده شده، بیان کننده راه و حرکت در راستایی روشن بر فراز طبیعت است که در میانه با تصادم با یک محور مورب و اتصال با طبیعت توقف و تأمل را موجب می گردد و در انتها در حالی که هنوز پل امتداد دارد و به مرکز تحقیقات در کتابخانه راه یافته از محدودۀ طرح عبور می نماید.

٣. یک مکعب مستطیل با قاعدۀ مربع و ضخامت نازک با ضریب ۱۲ در طول و عرض و ارتفاع که بخشی از آن به واسطه برخورد یک محور مورب از یک سو و امواج طبیعت از سوی دیگر تهی شده مکان استقرار کتابخانه و مخزن کتاب می باشد. این مکعب مستطیل چون قطعی از یک خشت و یا لوح همسطح میدان برفراز زمین معلق ایستاده است: در جداره خارجی آن مخزن و در میان کتابخانه پژوهشی را که مانند زیگوراتی معکوس به مرکز مربع چشم انداز دارد در برمی گیرد. در مرکز این مربع در راستای قائم، استوانه ای از نور قرار گرفته که حیاتبخش به جداره های مرکزی می باشد. بر گرد این استوانه دو مقرنس قرینه به صورت معکوس جای گرفته اند، مقرنس فوقانی از جنس کدر با رنگ سفید از سطح لوح و یا میدان به بالا، روبه مكعب کامل و راستای پل قرار گرفته. این مقرنس با یک زیگورات با قاعده نیمدایره احاطه شده، بدین ترتیب امکان نفوذ و انعکاس نور کافی بدون تابش مستقیم به مرکز لوح فراهم می آید. مقرنس زیرین با سطح شیشه ای به گونۀ معکوس جداره های داخلی کتابخانه پژوهشی را می سازد، بدین ترتیب نور طبیعی را به درون هدایت می کند. در قعر مقرنس معکوس یک رسمی قرار گرفته که طاقی مشبک برای میدانگاه ورودی کتابخانه فراهم می سازد. زیر نقش این کاربندیها از دورانی مارپیچ روی زمینۀ هشت پدید آمده که برای هر سه یکسان است، اما تجلی حجمی هریک متفاوت .
هشت ضلعی که شکلی بدون کشش و نمادی از جهان ماوراست، تمرکز در مرکز را پدید می آورد. این هندسه بر گرد استوانه نور حلقه زده، دامنه آن تا جداره های مربع نوسان می کند، به ترتیبی که مرکز تجمع و ارتباط یعنی زنده ترین بخش را در حول محور نور، بخش تحقیق و مطالعه را در لایه دوم ومخزن مرده اطلاعات را در لایه سوم جای می دهد. دو لایه اول تحت تأثیر شکل هشت ضلعی مرکز و لایۀ خارجی به شکل مربع جداری گرایش دارد. نحوه استقرار این مکعب (لوح) در زمین نیمه فعال است، به ترتیبی که اقطار آن موازی اضلاع زمین اند. لوح از حال ایستایی خارج اما در وضعیتی آشنا تثبیت گردیده. زاویۀ جدید شکل را بین پایداری و حرکت قرار داده و نشاندهندۀ تغییر نسبت به مکعب اول یا حالت اولیه است، وضعیتی که در اثر نفوذ نور و هاله هشت ضلعی پدید آمده. این لوح که سنگنوشته اش نوری قائم است که بر مرکز آن حک گردیده، بر روی بخشی شفاف که واسط آن حجم و بسترخاکی است نهاده شده تا آزادی آن از ثقل را بیان نماید. در این لایۀ شفاف کتابخانه عمومی قرار گرفته که با برشهایی در خاک بخشهای خدماتی را در لایه زیرین خود جای داده است. سطح خاک که به صورت صفه ای دایره شکل بخشی از زمین را جداساخته محل اسقرار لوح مربع می باشد. این دایره در برخورد با عوارض طبیعی دگرگون گردیده هندسه منظم خود را از دست داده است.
بر فراز لوح و بر گرد نیمه مقرنس یک هرم مرتفع با قاعدۀ هشت قرار گرفته که تیزۀ آن در تداوم استوانه نور، تشدید کننده حرکت رو به آسمان و بالاست. بر جداره خارجی هرم زیگوراتی با قاعده نیم دایره بنشسته که در خود موزۀ کتاب را جای داده است. در لایه زیرین لوح که بخش شفاف را تشکیل می دهد کتابخانه عمومی و میدانگاه قرار گرفته، محور مورب با میلۀ بلورین که حرکت خود را از درون مکعب کامل آغاز نموده، پل را در محل دروازه قطع و از درون طبیعت عبور می نماید. در انتها مکعب لوح را قطع کرده پس از عبور از آن به سطح زیرین صفه که همايشگاهها، چایخانه، مرکز تحقیقات و تالار ایران و اسلام را در خود جای داده نفوذ می کند.
ورودی اصلی مرکز تحقیقات در انتهای پل و از درون مجرای عمودی ملهم از منارۀ فیروزآباد و یا مسجد سامره در نظر گرفته شد. در تالار ایران و اسلام دو نمونه از سازه گنبدی در دوران ساسانی و دوران سلجوقی از میان بریده و در کنار هم قرار داده شده اند. لایۀ برش دهنده، شیشه ای ضخیم با ضریب انعکاس بالاست به ترتیبی که در درون هر یک از تالارها تالار دیگر توأم با تصویر بخش دیگر گنبد دیده می شود.

۴. عنصر دیگر، نیمه ای از یک پل است که پایه های پلکانی آن سطح میدان را به چین خوردگیهای طبیعی می رساند و مرز استحاله میدان به مقر طرح را به وجود می آورد. گویی هرچه از جداره میدان می گریزد، چون سیالی بر آبشار پله های این پل فرو می ریزد. این عنصر مرکز آموزش را در خود جای می دهد.

ساختار ویژه طبیعت در مقر واجد اهمیت است که تلاش گردیده حتی الامکان در درون مجموعه به عنوان نماد خلقت حفظ گردد و ترکیب کلی را حول خود شکل بخشد. بدین جهت بخش اعظم مقر طرح در وضعیت طبیعی حفظ و سطح اشغال به حداقل رسیده است.

- یک راه با الهام از نقش اسلیمی پیچان و خزان از انتهای پلکان پل آغاز می شود و پس از افت و خیز بر بستر طبیعت حفاظت شده راه عقل را بریده و در گفتگو با محور عرفان در لایه زیرین آن امواج طبیعت را به جداره لوح می رساند و با ایجاد شکاف در آن جلوخانی بر آن می سازد. («راه مشیت» ارتباطی آزاد و طبیعی از میدان به کتابخانه)

- عنصر دیگر محور مورب با میلۀ بلورین، عنصری است که پیونددهنده دو وادی است. دالانی شیشه ای که تشدید کننده عنصر ورودی، راهساز به کتابخانه، متصل کننده بخشهای مجموعه می باشد.

شکاف ایجاد شده در لوح از یک سو با میله ای شفاف که هادی مراجعان است و از سوی دیگر با شکل آزاد ناشی از امواج طبیعت بریده شده گلوگاهی چون جلوخان بین فضای بسته و باز فراهم آورده که به میدانگاه مرکزی منتهی می شود. یک شیبرو که از برخورد امواج طبيعت با بدنه درونی لوح فراهم آمده سطح فوقانی لوح را به جلوخان پیوند می دهد.

طرح شماره ۲
مهندسان مشاور نقش جهان - پارس

در طرح ارائه شده ما برای کتابخانه ملی ایران، اصول متعددی در مد نظر بوده اند، اما سه اصل بیش از همه مورد توجه قرار داشته است:

١. بنای کتابخانه ملی ایران باید ارتباط عمیقی با فرهنگ و تمدن سرزمین ایران داشته باشد.

۲. محل این بنا یکی از زیباترین و با اهمیت ترین زمینهای شهر تهران است با ناهمواریهای بسیار، بنابراین باید شکل کلی آن متناسب با پستی و بلندیها، پیچ و تابها، منظرها و موجهای طبیعی این زمینها باشد.

٣. برخورد طرح با مفهوم و عملكرد کتابخانه ملی باید برخوردی جدید باشد و از مفهوم کهنه کتابخانه به معنای کنار هم قرار دادن عناصر و فضاهای متفرق و بی ارتباط با یکدیگر در سطوح افقی یا در طبقات احتراز کند.

اگر چه هر سه اصل فوق به صورت بسیار دقیق و جدی در تهیه طرح مورد توجه قرار گرفته و روی آن کار شده است، اصل بنیادین طرح همان اصل اول است.

ارتباط با فرهنگ و تمدن ایران

 می توان با به کار گیری مجدد شکلهای ابداع شده در تاریخ معماری ایران این ارتباط را برقرار کرد. نیز می توان با مسئله عمیقتر برخورد کرد و کیفیت تجریدی الگوهای معماری ایران را به کار گرفت و باز می توان از طریق مفاهیم، مضامین، اشارات، اسطوره ها و خاطره های فرهنگی ارتباط مورد نظر را تأمین کرد؛ ما در طراحی کتابخانه ملی ایران همین راه را در پیش گرفته ایم.

در یک تقسیم بندی بسیار کلی، کتابخانه ملی به سه بخش اصلی قابل تقسیم است:

الف) بخش مخازن بسته کتاب که گنجينه میراث فکری فرهنگ و تمدن کشور است و حافظه ملی تلقی می گردد.

ب) بخش کتابخانه های پژوهشی و مراکز تحقیقاتی که فضاهای متعدد و متفاوتی را به خود اختصاص می دهند و ذهن انسانی در درون آنها در حال فعالیت و تولید است.

ج) بخش پشتیبانی که دو بخش قبلی را در بر می گیرد و حمایت می کند و خدمات مورد نیاز آنها را عرضه می دارد. دو بخش اول گرچه مکمل یکدیگرند، در ماهیت تفاوتی اساسی دارند. بخش اول مرکز استقرار آن قسمت از تفکر بشری است که تولید آن پایان یافته، از حرکت باز ایستاده و به صورت نوشتار تثبیت شده است و بخش دوم مرکز فعالیت ذهنی در حال حرکت، تغییر و تولید است. با توجه به تقسیم بندی کلی کتابخانه و ویژگیهایی که در مورد هر یک از بخشها ذکر شد، احجام و فضاهایی که در طرح برای سه بخش اصلی کتابخانه در نظر گرفته شده اند، با ماهیت آنها سنخیت و همخوانی دارند و در ترکیب کامل و یکپارچه، فضای نهایی کتابخانه را پدید آورده اند.

برای خلق شكل و فضای بخش مخازن بسته کتاب، یک مضمون بسیار قدیمی در فرهنگ ایران و اسلام مورد توجه قرار گرفته است و آن «لوح »است. این مفهوم چه در فرهنگ ایران و چه در فرهنگ اسلامی از اهمیت و معنای عظیمی برخوردار است. از آغاز پیدایش خط، اطلاعات، دانش و دیگر تولیدات فکری بشری بر روی لوح حک شده و به نسلهای آینده انتقال یافته و در معنای اسلامی آن سرنوشت هستی و ابنای بشر بر لوح حک شده است.

در مورد لوح محفوظ آمده است که:

«لوح محفوظ در نظر جمهور اهل شرع جسمی است بالای آسمان هفتم که آنچه بوده و هست و تا قیامت خواهد بود بر آن نوشته شده است. اولین چیزی که خداوند آفرید قلم بود و پس از آن لوح آفریده شد. تا هر چه تا قیامت بودنی است بر لوح نوشته شود. از ابن عباس روایت کرده اند که لوح محفوظ از مرواریدی سپید است. طولش از آسمان تا زمین و عرضش به اندازه مشرق تا مغرب و کناره های آن از دُر و یاقوت است و قلم آن از نور و رقمهای صفحات چون پر آفتاب سراسر فروغ»
با توجه به همین اشارات و مضامین در مورد لوح، که به قسمتی از آن اشاره شد، مجموعه مخازن بسته کتاب در طرح به صورت لوحی زرین تدارک دیده شده است. شکل آن بسیار ساده و ناب و به صورت یک مکعب مستطیل با تناسبات لوحهای باستانی است و رنگ زرین آن نماد ارزشمندی درون آن است که میلیونها جلد کتاب به عنوان مهمترین میراث فرهنگی ملی را در خود جای می دهد.
این لوح زرین از لحاظ نمادین باید محفوظ باشد، محفوظ بودن آن علاوه بر اشاره به «لوح محفوظ» اشاره ای به گرانقدری بی حد و حصر آن نیز هست. از این رو، در طرح ارائه شده، لوح در زیر پوششی بسیار وسیع ولی سبک قرار داده شده است که چون حجابی آن را در بر می گیرد و لوح از پشت این حجاب به صورتی خیال انگیز جلوه می کند.
این پوشش که با وقاری چشمنواز روی لوح قرار داده شده، پوششی است نیمه شفاف و طوری طراحی شده که فضایی پرنور در زیر خود به وجود آورد. در درون این فضای وسیع و یکدست از نظر نور، عناصر بخش دیگر کتابخانه یعنی کانونها، مراکز تحقیقاتی و پژوهشی و فضاهای مطالعه قرار می گیرند. این عناصر برخلاف شكل صلب و مشخص لوح به صورت فضاهایی با شکلهای آزاد و شفاف طراحی شده اند تا متناسب با ماهیت مراکز مزبور و نمادی از تفکر شکل ناگرفته و در حال تغییر انسانهای مشغول کار و مطالعه در این فضاها باشند.

گرد آمدن مخازن بسته کتابها و دیگر عناصر اصلی کتابخانه در زیر پوششی واحد و وسیع، به طوری که در بدو ورود به فضای کتابخانه بتوان تمامی آنها را احساس و ادراک کرد، نشانگر برخوردی جدید با مسئله ترکیب بندی فضایی عناصر کتابخانه ملی است.
بخشهای پشتیبانی کتابخانه به صورت صفه ای بزرگ در ادامه سطح میدان واقع در شمال کتابخانه در نظر گرفته شده که لوح به صورت قائم بر این صفه استقرار می یابد و پوشش شفاف کتابخانه بر آن دامن می گستراند.
ترکیب سه دسته عناصر اصلی طرح شامل لوح زرین، حجاب بزرگ وصفه زیرین، مجموعه ای بسیار ساده، بدیع و هماهنگ را به وجود می آورد و بنای شفافی را می سازد که چون عروسی با حجاب سپید بر تپه های زیبا و مواج عباس آباد دامن گسترانیده است. در شب و در زمانی که فضای داخلی کتابخانه روشن می گردد و لوح در درون این فضا چون طلا می درخشد، مجموعه کتابخانه ملی چون چراغ فروزانی جلوه می کند که بر تیرگی بستر خاکی آن می درخشد و به لحاظ دیداری مصداق گفتار شاعر و متفکر بزرگ ایرانی، حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی در مورد دانش می گردد که گفت:

بنگر به ستاره که دود از پس دیو/ چون زر گدازنده که بر قبر چکانیش

ارتباط شکل کلی کتابخانه با زمین

 کتابخانه بر بستر تپه های عباس آباد واقع شده است که از نظر تنوع منظر و پستی و بلندی از نقاط منحصر به فرد شهر تهران به شمار می آید. این زمین نسبت به تپه های اطراف در گودی قرار گرفته است و تپه های مجاور، بخصوص تپه فرهنگستان، کاملا به آن اشراف دارند. موقعیت میدانِ در نظر گرفته شده در طرح کلی عباس آباد نسبت به زمین نیز چنین است.
سطح میدان مفروض از سطح زمین کتابخانه حدود ۲۰ متر بالاتر است و از میدان سقف کتابخانه دیده می شود. بنابراین، سقف بنای کتابخانه چون از تپه ها و اراضی اطراف کاملا رویت می شود، اهمیت زیادی دارد. به عبارت دیگر، نمای پنجم کتابخانه شاید مهمترین نمای آن باشد. به همین دلیل بام بنا یا نمای پنجم آن بسیار مورد توجه قرار گرفته و به گونه ای طراحی شده است که از شکل دلپذیری برخوردار باشد. برای ارتباط هرچه بیشتر آن با میدان، این سقف، که به صورت یک هرم شکسته است، از کف میدان برمی خیزد و با فاصله گرفتن از میدان و تپه فرهنگستان اوج می گیرد و مجددا به سمت اتوبان پایین می آید . درست مانند موجی که از روی میدان برخاسته و بر اتوبان نشسته باشد؛ موجی از دانش و دانایی. شکل این موج مانند بلندی دیگری در تپه های عباس آباد جلوه گر می شود. در برابر تپۀ فرهنگستان تپۀ بلورینی برآمده از خاک قرار می گیرد که فرهنگ این بوم را در یک سو و دانش و حافظه ملی را در سوی دیگر قرار می دهد؛ چراغ درخشندهروشنی که یادآور دانش این مرز و بوم در گذشته و حال است.

ضروریات عملکردی کتابخانه - سازماندهی فضایی و برنامه ای

 کتابخانه ملی ایران طبق برنامه از بخشهای مختلفی تشکیل شده است که هر یک ضمن ارتباط منسجم با دیگر بخشها بنای مستقلی محسوب می شوند. در طرح کوشش شده است تا ضمن آنکه روابط بین هر بخش با دیگر قسمتها مورد توجه دقیق طراح قرار می گیرد، هر بخش با شکل خاص خود و در ترکیب هماهنگ با دیگر بخشها ساختمان واحد کتابخانه را تجسم بخشد.
در فضای بزرگ، غنی و پر از نور زیر سقف، ساختمانهای کتابخانه عمومی، کتابخانه های تخصصی، مخزن بسته و فضاهای اداری مجموعه با در نظر گرفتن اولویت دسترسیها و ارتباطات قرار گرفته اند. از کنار هم قرار دادن عملکردها و فضاها به صورت طبقات بی هویت احتراز شده و سعی بر آن بوده تا در بدو ورود به کتابخانه رؤیت و درک تمامیت آن میسر باشد.
در بدو ورود به کتابخانه با فضاهای همگانی و حوزه حفاظت نشده کتابخانه روبه رو هستیم که فضای تقسیمی برای مرکز تحقیقات دانشکده کتابداری و کتابخانه عمومی نیز هست. کتابفروشی و چایخانه فضاهایی هستند که در این قسمت پیشبینی شده اند. بنابراین، شخص بدون ورود به بخش تخصصی تر کتابخانه می تواند در این قسمت با جریانات فکری روزمره و جدید آشنا شود و فضای صمیمی تری را تجربه کند. از همین فضا می توان به تالار ایران و اسلام و بخشهای گردهمایی دست پیدا کرد.
در فاصله کتابخانه عمومی تا مخزن بسته، که به دلیل شیب زمین طرح با کف شکسته و پله قابل دسترسی است، ساختمانهای کتابخانه های تخصصی و یا کانونها را داریم. این بخش که بخش حفاظت شده کتابخانه است ورود کنترل شده افراد را به یک حضور آزاد در فضا تبدیل می کند. در شهر کوچکی که پدید آمده است، حس ماندن در فضای بسته کاهش می یابد و شخص ساختمان نمادین مخزن بسته یا لوح را در هر گوشه احساس می کند و به فضاهای متنوع موزه، نمایشگاه و فهرست جامع که در زیر پیلوت و در فضایی یکدست گرد هم آمده اند، دسترسی پیدا خواهد کرد.
فضای آرامتر و جدیتر مطالعه تخصصی در طبقات بالای کانونها فراهم آمده است. هر کانون بنا به ضرورت عملکردی خود مساحت معینی دارد که با تغییر ارتفاع ایجاد شده است. ساختمانها سبک و شفاف اند و نور مرکزی موجود را کنترل شده تر به داخل هدایت می کنند .
بخشهای اداری و پشتیبانی در فضای پشت لوح قرار دارند که با ورودی خاص و امکانات رفاهی کارمندان در کنار باغ و دریاچه محوطه قرار می گیرند. ارتباطات داخلی که به سه ارتباط کتابدار، مراجعه کننده و کتاب تقسیم شده کاملا از یکدیگر مجزا گردیده است. ارتباط کتابدار از داخل دیواره و به صورت حفاظت شده انجام می گردد و ارتباط کتاب از طریق سیستم مکانیزه و توسط ریلهای کتاب بَر در سراسر طول کتابخانه به فضاهای مختلف خدمات می دهد.
فضاهای گردهمایی در طبقه زیرین مجموعه پیشبینی شده که شامل سالنهایی با ظرفیت ۶۰۰، ۲۵۰، ۸۰ و ... نفر است. سالن ۶۰۰ نفره با سقف شفاف خود به صورت عنصری خاص در کتابخانه برای تجمعات خاص پیشبینی شده است. یکپارچگی فضا و در عین حال خصوصیت هر عنصر از ویژگیهای طرح است، زیرا به خاطر درک فضایی کتابخانه از داخل بنا و عظمت نمادین آن به عنوان کتابخانه ملی کشور، برخلاف ساختمانهای دیگر، از شکل دهی به فضاهای متفرق احتراز گردیده است.

طرح شماره ۴
کامران صفامنش و همکاران

«در مطبوعات از آثار نفس و طبیعت جمیع اعداد به دست می آید، بخصوص در شکوفه ها و اوراق، که برگهای هر گل به عددی خاص در جنسی جداگانه اختصاص دارد و اگر اهل هر ملتی به اعتقاد خود بر این اشکال استدلال جوید البته صورت امکان می تواند پذیرفت. اما کیست که او را باور کند؟ »ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه.
شصت سال پیش کتابخانه ملی ایران با قالبی کاملاً جدید و با برخوردی تازه با معماری زمان خود ساخته شد. امروز نیز کتابخانه ملی بار دیگر، برای دوره ای دست کم صد ساله، ساخته میشود. از آن زمان تاکنون معماری ایران در یافتن قالب مناسب برای پاسخگویی به مقتضیات فرهنگی و تکنیکی زمان خویش راه پرفراز و نشیبی را پیموده است، و ساخته شدن کتابخانه ملی ایران به عنوان یک حادثه و پدیده مهم برای ایران و شهر تهران فرصتی استثنایی برای ارائه این پاسخ مناسب است. از طرف دیگر، طی این دوره، و بخصوص در دو دهه اخیر، پدیده کتابخانه و به ویژه کتابخانه ملی عمیقا دگرگون شده است و طرح کتابخانه ملی ایران باید منعکس کننده این تحولات و چشم اندازهای آینده باشد.
کتابخانه ملی برای مردم ایران، برای شهر تهران و برای معماری امروز ایران، ساختمانی بسیار خاص و بسیار مهم است، و به این دلیل موضوع طراحی آن از حدود پاسخگویی به یک برنامه عملکردی فراتر می رود. این ساختمان باید با مردم و با شهر ارتباط برقرار کند، باید ساختمانی باشد که به تاریخ شهر و خاطره شهر پیوند بخورد، باید «شهرت» یابد و کنجکاوی برانگیزد، باید نه تنها در چارچوب معماری مملکت بلکه در سطح جهانی حرفی برای گفتن داشته باشد، و باید به این سؤال اساسی جامعه حرفه ای ما پاسخ دهد که ترکیب معماری امروز ایران از لحاظ نگاه کردن به گذشته در چارچوب الزامهای تکنیکی و فرهنگی دوران معاصر چگونه باید باشد. طراحی این ساختمان از نظر ما در درجه اول فرصتی برای سعی در پاسخگویی به این مسائل بوده است.
کتابخانه ملی پدیده ای است که با گذشته و آینده فرهنگ این سرزمین مربوط می شود، و به اعتقاد من قالب طرح چنین ساختمانی، به اعتبار در آمیختن این گذشته و آینده، باید یک معماری خاص، یا یک «ماجرای» خاص باشد. طرح ما برای کتابخانه ملی ایران، به طور بسیار بسیار خلاصه، عبارت از قلعه ای سرسبز و خیال انگیز است که گنجینه کتابخانه ملی ایران را در خود جای داده است، و یک پوش یا یک سقف، مثل یک میدان، که بر فراز قلعه گسترده شده است. این ترکیب، و اینکه طراحی یک کتابخانه از اینجا شروع بشود، ممکن است عجیب به نظر برسد ولی در باره آن توضیح خواهم داد.
قلعه ترجمان مفهوم حفاظت از گنجينه فرهنگ گذشته ایران است، و پوش یا صفه ای که مثل چادری بر سر این قلعه قرار گرفته و از جنس یک سازه فضایی شفاف ساخته شده، جایگاه منابع الکترونیکی کتابخانه ملی ایران است که معنی آینده را می دهد. در واقع ما در این طرح مفهومهای مختلفی را که در کتابخانه ملی می توان جستجو کرد به زبان معماری ترجمه کرده ایم.
خود این سازه فضایی شفاف، یا به عبارت دیگر این سقف، یا این میدان، صحنه اصلی ماجرای معماری این پروژه است. مهمترین خصوصیتش خالی بودن و فراخ بودن عرصه آن است، مثل سطح خالی یک بیابان با پست و بلند نرم و طبیعیش که انتهای آن با خط افق بسته می شود. بنابراین، هرچیزی که بر روی آن سربلند کرده باشد به خاطر خالی بودن و بیکرانگی زمینه تأثیری ده چندان می یابد.

این عرصه فراخ، همسطح با میدان وسیعی که زمین طرح در کنار آن قرار دارد، در نظر گرفته شده است. از اینجا منظر همه شهر تهران و طبیعت اطراف آن در پانورامای ۳۶۰ درجه دیده می شود و خط آسمان آن از شمال با خط الرأس ممتد و طولانی کوههای البرز و قله دماوند و از جنوب با کوه بی بی شهربانو و افق دشت جنوب تهران بسته می شود. ارزش این مکان به عنوان یک نقطه دیدگاهی در همین است. مثل نقطه کانونی برای شهر است، و در آینده احتمالاً تنها میدان وسیع پیاده رو تهران خواهد بود.

این صفه به تعبیری نمای اصلی این پروژه است که به جای اینکه قد افراشته باشد زیر پا افتاده است. مثل یک قالیچه، که مردم می توانند روی آن راه بروند و لمسش کنند و این نکته بسیار ظریف و بسیار مهمی است. قالیچه در معماری ایرانی عنصری است که فضا را تبدیل به «مکان» می کند. این قالیچه به علت مواج بودنش مثل آن است که از فراز مجموعه کتابخانه به سوی شهر در پرواز باشد.

ما طراحی این کتابخانه را به صورت طراحی یک مجموعه شهری، و از دیدگاه طراحی شهری، به بیان دقیقتر از دیدگاه طراحی یک بافت شهری متشکل از فضاهایی با مقیاسهای متنوع دیده ایم، نه از زاویه ایجاد یک یادمان یا یک مجسمه در شهر. سعی کرده ایم هیچ قسمتی از زمین پروژه به صورت فضای ته مانده، با عنوان «فضای سبز» رها شده و بدون طراحی باقی نماند.

مهمترین عنصر برآمده از این صفه حجم هرمی شکل برج پیچ وار است، و دیگر تیزیهای بیرون زده از سقف هشت کتابخانۀ تخصصی زیرین که تأثیرشکلی آن بر روی این سطح شبیه به خیمه هایی است که در صحرا افراشته باشند. این مخروطیهای برآمده مثل نمایشگاههایی طراحی شده اند که نشانه ها و نمادهایی از کتابخانه زیرین خود را در معرض دید و آگاهی توده مردمی که روی صفه حرکت می کنند قرار می دهند. در روی صفه هفت حفرۀ مخروطی شکل به صورت حجم منفی آن خیمه های برآمده هم هست که از این حفره ها می شود پایین رفت و آن دنیای زیرین را تماشا کرد ولی از این راه نمی توان داخل آن شد.

حجم هرمی شکل برج پیچ وار از نحوه نامنظم قرار گرفتن انبوهی کتاب بر روی یکدیگر الهام گرفته شده است. ضمن آنکه خود این فرم در معماری ایران سابقه ای دیرین دارد (برج چغازنبیل، برج اردشیر خوره در فیروزآباد). اینجا مکانی است که جنبه کاملاً همگانی کتابخانه ملی مطرح می شود. کتابخانه عمومی و کتابخانه کودکان، موزه کتاب، کتابفروشی و چایخانه در این حجم قرار دارند. شکل گیری این ساختمان بر اساس تطابق جهت یالهای آن با سایه آفتاب در ماههای مختلف سال در نظر گرفته شده و نوعی تقویم آفتابی را فراهم می سازد. علاوه بر آن، در این ساختمان یک ساختار شکلی بر اساس فرم مارپیچ حلزونی وجود دارد که برخلاف آنچه که همواره من به صورت آشکار و عینی کار کرده ام، در این طرح به صورتی نهانی به کار برده شده است.
همه چیزطوری تنظیم شده که کنجکاوی و رغبت به حضور و کشف بیشتر را برانگیزد. تا آنجا که با به وجود آوردن هولوگرامی در قلب ساختمان و تمهیداتی دیگر نظیر ساطع شدن نور از سطح شفاف صفه در شب وسایلی برای تشویق و ترغیب و جلب مردم به این مکان فراهم می گردد.
درباره کاربرد مفهوم قلعه در این طرح باید توضیح بیشتری بدهم. می دانیم که قلعه ها معمولاً به صورت حصارهای تودرتو طراحی میشوند که قطعات با ارزشتر، بنا بر مراتب اهمیت آنها، در قلعه های درونی تر قرار می گیرند. در طرح ما بخشهای اداری و پشتیبانی و عملکردهای جنبی نظیر دانشکده کتابداری و مرکز ایران و اسلام، که همه خارج از پوشش شبکه سقف فوقانی قرار دارند، بیرونی ترین پوسته یا حصار اول قلعه را تشکیل می دهند. حصار دوم پوسته خارجی، هشت کتابخانه تخصصی و مخازن اصلی و باغهاست که در زیر سقف بزرگ قرار گرفته اند. در حالی که کتابخانه نسخ خطی به عنوان مخزن با ارزشترین قطعات این گنجینه به صورت حصار سوم در دل دو تای دیگر جای گرفته است.

قلعه چهار دروازه دارد. مواضع کنترل ورود و خروج در این گلوگاهها پیشبینی شده اند. این مواضع به روش کنترل الکترونیکی هم مجهزند. شایان ذکر است که برخلاف روش قدیمی مذکور در برنامه مسابقه، امروزه در طراحی کتابخانه ها از پیشبینی مواضع متعدد برای کنترل اجتناب می شود و فرد پس از گذشتن از یکی از نقاط کنترل در حرکت در داخل مجموعه کاملاً آزاد است.

عقب نشینی الزامی از لبه های زمین در طرح به صورت خندقی بر گرد قلعه در نظر گرفته شده است و از جاده های اطراف با عبور از پل از روی آب یا روی خندق می توان به داخل دسترسی یافت. که این خود به حفاظت مجموعه کمک می کند. درختکاری داخل این خندقها هم مثل یک سپر صوتی عمل می کند. از طرف دیگر خندق به معنی سد و مانعی است برای حفظ محیط «عالمانه درون» و پل ها راه عبور دادن خواص هستند به درون این محیط «عالمانه».

فضای زیرین لین صفه، یعنی آن دره که ترکیبی از کتابخانه ها و باغها را در خود جای داده است، هم به لحاظ تجرید معمارانه این فضا به عنوان یک طبیعت مصنوع، و هم از حيث اهمیت بسیار زیاد آن به عنوان فضایی که شرایط آن به لحاظ اقلیمی «تنظیم و کنترل» شده است یکی از ایده های بسیار محوری این پروژه است. در شهری که اختلاف دمای حداکثر و حداقل آن به حدود ۵۵ درجه می رسد و خاک و آلودگی مثل باران دائما بر سر آن می ریزد، استفاده از تکنیکی که تعدیل کننده این شرایط بحرانی باشد و مصرف انرژی را پایین بیاورد باید یکی از هدفهای اصلی طراحان باشد. استفاده از این نوع تکنیکها در معماری ایران سابقه بسیار طولانی دارد و اصلا جزو سنتهای این معماری است. بازارهای سرپوشیده، چادرها و پوشهایی که بر سرتکیه ها و حسینیه ها و حیاطها برپا می کنند، نمونه هایی از این نوع کنترل شرایط محیطی در فرهنگ ماست، که در اصطلاح علمی امروزی استفاده از روش غیرفعال در صرفه جویی انرژی برای تعدیل شرایط محیطی نامیده می شود. فضایی را که به این ترتیب کنترل شده می توان «فضای میانی» نامید، فصایی که نور در آن تعدیل شده و خنک کردن یا گرم کردن فضاهای داخلی و به اصطلاح « بسته» درون یا مجاور آن به طور نسبی بسیار آسان و کم مصرف است. این فضای میانی معمولاً حجیم و بلند است. در جاهایی از بالا و از پهلو باز است و به همین علت به دلیل اختلاف دمای داخل و خارج کوران هوا در آن به وجود می آید که این در تابستان فوق العاده اهمیت دارد. استفاده از این خاصیت در مطالعات علمی اخیر در پدیده ای به نام «تأثیر ونتوری» مطالعه و پیشنهاد شده و از آن در طراحی فضاهای عمومی با موفقیت استفاده شده است.
در طرح کتابخانه ملی هم صفه ای که به عنوان میدانگاه پیاده طراحی شده برای فضای زیرین خود چنین نقشی را بازی می کند که نور یکنواخت، دمای تعدیل شده، صرفه جویی قابل توجه در مصرف انرژی برای سرد یا گرم کردن فضاهای داخلی، محیطی نیمه گلخانه ای برای رشد گیاهان و افزایش رطوبت محیط، و کاهش شدید نفوذ خاک و دوده را فراهم می کند.
مفهوم معمارانه تجریدی این فضا هم از نظر نقش آن در ترکیب معماری پروژه بسیار بسیار اهمیت دارد. موقعیت آن در ترکیب معماری شبیه به فضاسازی قصه هاست. دره ای است سرسبز که گنج دانش را در خود جای داده، در حالی که این دنیای بهتر و برتر در زیر آن صفۀ فراخ که نمادی از یک بیابان لخت و خالی است قرار گرفته است. نحوه قرار گرفتن این دو فضای اصلی که در دنیای کاملا متفاوت و از برخی جهات متضاد هستند و تأثیر روانی و ذهنی این معماری در حرکت فرد برای تجربه کردن و کشف کردن این قصه بسیار بسیار اهمیت دارد. به همین دلیل است که این معماری چیزی فراتر از یک ساختمان است. یک «ماجرا» است، یک «قصه» است، که تمام به زبان مفاهیم شکلی و حجمی و به عبارت بهتر به زبان معماری گفته شده است. قصه گو بودن این معماری، خیال انگیز بودن این معماری، از بزرگترین قطعات تا ریزترین اجزاء، نکته اصلی این طرح است. خاصیتی است که ساختمانی با بُعد و اهمیت کتابخانه ملی ایران باید دارا باشد، و فقدان این خاصیت در معماری امروز ایران یکی از موارد مهمی است که آن را از معماری با ارزش گذشته اش دور می سازد، و این کیفیتی است که من در طراحی این کتابخانه و در معماری ام بطور کلی در جستجوی آن هستم. در عین جستجوی این کیفیت، روابط عملکردی بین بخشهای مختلف در این طرح در نهایت روشنی و روانی تنظیم شده و در حل جزئیات آن در حد یک طراحی فاز یک دقت و وسواس به کار رفته است.
بحث دیگری که میخواهم مطرح کنم، بحث آمیختگی این ساختمان با طبیعت است. در واقع دنیای زیر این سقف یک تجرید مینیاتوری از ترکیب معماری ایرانی با طبیعت، و بخصوص طبیعت کوهپایه ای ایران است. دره ای که در یک دامنه آن ساختمانهای مجزا و قابل تشخیص هشت کتابخانه تخصصی بر فراز نمای ممتد و یکدست مخازن اصلی که در سه طبقه با سطحی تماماً شیشه ای در طول دره امتداد می یابد، و در دامنه دیگر باغهای تودرتو، هرکدام با یک شكل خاص و با یک نام خاص، در هم می پیچند و پایین می روند و پلهای ظریفی کتابخانه ها را به باغهای روبه رو وصل می کنند. بدین ترتیب این باغها به صورت فضای باز کنترل شده ای برای مطالعه در فضای آزاد عمل می کنند. ضمن آنکه وجود این باغها در زیر آن سقف باعث رطوبت و طراوت و خنکی محیط می شود. در کمرکش این دره محور اصلی حرکت پیاده در مجموعه پیشبینی گردیده است که ستون فقرات و تأمین کننده دسترسی به کلیه بخشهای مجموعه است و از دو ورودی پیاده در شمال و جنوب زمین تغذیه می شود، و تعداد زیادی عناصر خرد که در مسیر آن قرار گرفته اند به تحرک و رونق بیشتر آن کمک می کنند. این محور تردد افقی در فضای خاص استفاده از فهرست منابع جامع با محور عمودی حجم پیچ دار (بخش فعالیتهای همگانی) تلاقی می کند، بی آنکه این دو با یکدیگر مخلوط شوند. این نقطه به لحاظ برخورد چندین محور مهم، مرکز ثقل هندسی و عملکردی طرح است. آسمان روشن این طبیعت انتزاعی و مینیاتوری همان پوشش شفافی است که پشت بام و میدان گردشگاهی این مجموعه را تشکیل میدهد.

گفتیم که معماری این مجموعه متأثر از معماری کوهپایه های ایران است. معماری ای است نرم، آزاد، غيرتحمیلی، بدون هندسه خشک و قراردادی، و بالاتر از همه، بسیار طبیعی. من در اینجا می خواهم این نکته را مطرح کنم که در معماری ایران میزان کاربرد هندسه با بزرگی و مقياس نسبت معکوس دارد. بدین ترتیب که میزان ظهور و حضور هندسه در مقیاس خرد ودر عناصر پایین دست مثل شبکه، مقرنس، کتیبه، پنجره و غیره بسیار محسوس و بارز و میزان ظهور وحضور هندسه در حرکت به سوی مقیاسهای بزرگ و بالادست مثل بافت شهرها، بافت روستاها، قلعه ها و غیره مرتباً رقیقتر و نامحسوستر می شود، و این اولین ساختمانی است که با این برداشت از هندسه ایرانی طراحی شده است. به عبارت دیگر، هندسه ای که تنظیم و آرایش کلی قطعات طرح ما را فراهم کرده، هندسه طبیعی شهرها و آبادیهای ایران است، نه آرایش هندسی محکم ساختمانهایی که جنبه قراردادی دارند.
تکنیک ساختمانی لازم برای ساختن این مجموعه برخلاف ظاهر پیچیده آن بسیار آسان است، و تمام قطعات و اجزای آن را می توان به سادگی با تکنولوژی موجود در ایران ساخت. من برای ساختن این مجموعه یک دوره چهارساله را کاملاً کافی میدانم.
برای سازه فضایی صفه فوقانی دو گزینه پیشنهاد شده است. در گزینه اول ضخامت (ارتفاع) سازه در ۲/۵ متر است. در این حالت این سقف عنصری است که به عنوان میدان گردشگاهی و به عنوان پوششی شفاف برای تنظیم شرایط محیطی فضای زیرین کار می کند. در گزینه دوم ارتفاع سازه هر ۴/۵ متر پیشبینی شده که در این حالت علاوه بر ویژگیهای گزینه اول، قسمتهایی از فضای داخلی سازه به عنوان توسعه کتابخانه الکترونیک مجموعه کتابخانه ملی ایران در آینده پیشنهاد گردیده است. در این گزینه گره اتصالی خاصی طراحی و ابداع شده که در نوع خودش کاملا ًتازه و بی نظیر است و امکان استفاده عملکردی از ۸۰ درصد از فضای مجوف داخل سازه را فراهم می آورد. نحوه ایجاد انحنا در سطح فوقانی این سازه نیز ابداعی کاملا تازه است که برای این مسابقه طراحی شده است.

در پایان باید تاکید کرد که طرح کتابخانه ملی ایران ضمن آنکه باید قابل ساخت باشد، باید بیانیه ای مهم و خاص و تازه و با ارزش باشد در مورد معماری ایران و قابل مطرح شدن آن در سطح جهان. و من اعتقاد دارم که ما سعی کرده ایم با استفاده از ساختارهای بنیادی و مفهومی معماری ایران، از نظر ساخت، از نظر مفهوم زمان، از نظر به کارگیری مواد و غیره به این هدف برسیم. آن حصارهای تودرتو، آن سطح بزرگ آب، آن پلهای متعدد، آن باغهای تودرتوی نیمه سرپوشیده، آن قالیچه گسترده، و آن خط افق، آن کوه کتاب و خیمه ها، و صدها قطعه بزرگ و کوچک دیگر، و طریق ترکیب آنها، از نظر من پاسخی بوده است به این مسئله.

طرح شماره ۵

محمدابوذری و سیدرضا شریف تهرانی

بر اهل علم و نظر پوشیده نیست که «طراحی کتابخانه ملی ایران» صرفاً جوابگویی به نیازهای عملکردی در قالب یک «ساختمان» نیست و نباید باشد. سرزمین اسلامی ایران یکی از عمده ترین پایگاهها و ارکان فرهنگ و تمدن بشری است و کتابخانه ملی آن باید حلقه ارزشمندی از میراث فرهنگ و تمدن و تاریخ هنر و معماری دیرینه آن باشد.
کتابخانه ملی چنین سرزمینی و تمدنی باید با الهام، اشاره و استفاده از ارزشهای گذشته، خواه در زمینه های علمی و ادبی و خواه هنری و معماری، با صیانت و احیای آن ارزشها، راه را برای فردایی روشن و پرامید هموار سازد. با این اشاره و با یادآوری اینکه تأمل و اندیشه و اهمیت «مبانی نظری و فکری» در طراحی کتابخانه ملی از اولویت نخست برخوردار است، به معرفی پاره ای از مبانی فکری و اصول طراحی کتابخانه می پردازیم:

 مبانی نظری و نقش آن در ... طراحی کتابخانه ملی ایران

«كتاب»

- گشودن دریچه به رازها و رمزهاست، به ناشناخته هاست... «لوح» اشاره به گذشته ای دور و ناشناخته و غیرقابل نفوذ و عبور اما قابل دسترس

- «نگاه با تامل، اندیشه و احساس» به هستی است

- چشم است برای دیدن - «بینا شدن» ... «روزنه» برفراز «لوح» در نمای اصلی از میدان و قرینه آن ناظر بر درون مجموعۀ کتابخانه

- گوش است برای شنیدن، «شنواشدن»

 - دل است برای «یافتن»، «بیدار شدن»

- راه است برای « پیمودن»، «رسیدن» ...

امکان حرکت آزاد و راحت و یافتن آسان محلها هرچند با جستجوگری - تداوم حرکت میدان در مجموعه کتابخانه

«کتابخانه »

عصارۀ «فرهنگ مکتوب » و «استمرار» آن است...

- استفاده از عناصر فرهنگی تاریخی در طراحی کتابخانه و اشاره های تاریخی و یادآوری عناصر معماری ارزشمند گذشته ایران.

- «عنصری تاریخی» است ... - استفاده از خطوط و زبانها و کتیبه های کهن و اشاره به آنها -« با ریشه در گذشته» برای« زندگی حال »و نظر به آینده، شکل میگیرد... - فضاها و عناصر آشنای معماری تاریخی ایران، شیوه ها و نگرشهای آن (حضور هندسه و زیرنقش ریاضی در مجموعه...)

-در عین حال، اشاره و استفاده از «گذشته»،«امروزی بودن» و باز بودن دید و حرکت به افقهای دوردست.

«کتابخانه ملی ایران»

 - ملی، است

-متعلق به «تمامی مردم سرزمین اسلامی»، است چرا که: «گنجینه» ارزشمند «میراث فرهنگی مکتوب» و آثار «رجال و مشاهیر» و «اهل علم ومعرفت و فن و هنر»، «سرزمین را در سینه خود دارد... حیات! یادوارۀ رجال و مشاهير علم وادب ایران اسلامی، برای یاد و خاطره و بزرگداشت شخصیتهای علمی و ادبی و انس و الفت هرچه بیشتر امروز مردم با آنان طراحی شده است .

-حیات دوباره آنان است. .

- بین المللی است

-متعلق به «جامعه انسانی» است چرا که مشحون از آثار «عالمان رادیبان و هنرمندان»

«گوشه و کنار عالم» است... معماری در خور و شایسته «معماری جهانی» چه به لحاظ «معنا و مبانی نظری» و چه طراحی و اجرای با کیفیت در سطح بین المللی و استفاده از تجهیزات در سطح کتابخانه های معتبر جهان

- حاصل دنیای «اندیشه، علم و هنر» «بدون مرز» است ... - معماری با «زبان گویا و خوانا» برای همگان و غیر ایرانیان - داشتن کتیبه به زبانهای گوناگون سرزمینها و فرهنگها

در طراحی کتابخانه ملی این نکات نیز از پایه ها و اصول طراحی بوده است که:

-«بنای کتابخانه ملی، یک «معماری فرهنگی» است. «فضاسازی فرهنگی» است. یک «ساختمان نیست که تنها عملکردها را پاسخگویی می کند، بلکه «مجموعه ای فرهنگی» است. فضایی آرام و مطمئن است که توجه به «فرهنگ و معرفت» و «اندیشه و تأمل علمی و هنری» را فراهم می سازد. -بنای کتابخانه ملی، «ساختمان» نیست. یک «اثر معماری» است. یک«اثر هنری» است و باید «بارز» و «به یادماندنی» باشد. - «نشانه» باشد. این بنا در «محیط طبیعی دامنه البرز» پناه می گیرد. با «آن» و با «زمین» و «آسمان» «خوانده» می شود. «پای در زمین»، در «سرزمین» و «نقشی در آسمان» دارد.

- بنای کتابخانه ملی، باید در عین «شاخص بودن» - «شخصیت مستقل معماری» داشتن، جزئی از کل « بافت شهری» و «زندگی شهر» باشد و با آن زندگی کند و در ساماندهی فضایی و هویت بخشی اطراف و میدان فرهنگی همجوار خود که الگویی از میدان نقش جهان اصفهان را بر دوش می کشد . نقش تعیین کننده و مکمل داشته باشد. نمای تعیین کننده و چشمگیر «لوح» در لبۀ بلند میدان - ورودی و سر در مجموعه از میدان ۔ حرکت آزاد فرهنگی میدان به درون کتابخانه و در تراز میدان به قرار گرفتن دانشکده کتابداری به عنوان یک عنصر فرهنگی، آموزشی و فعال و پرتحرک در لبه میدان ۔ دسترسیهای جداگانه و تعریف شده پیاده و سواره از خیابانهای اطراف به درون مجموعه کتابخانه و... از راه حلهای این پیوند با زندگی شهر است.

- «بنای کتابخانه ملی» باید یک «نشانه شهری» باشد و «نشانه» - «لوحی» است مرتفع که بخش بالایی آن به شکل مربع با مفهوم «صفحه»، «کتاب» و نمای پوشیده از سنگ صیقل یافته آذرشهر با دو «دریچه» بزرگ مربع روی به سوی شمال و جنوب همراه با شکافهایی برای نور است که در ابعاد و تناسبات و حجاری و جزئیات معماری، یادآور کتیبه های کهن وسنگنبشته هاست.

- کلید واژه کلمه است.

- «بیستون» کلید گشودن راز «خطوط باستان» است.

دربارۀ«هندسه بزرگ» و رابطه و مبانی شکل گیری و ترکیب «حجمهای اصلی» با «نمود بیرونی» مجموعه باید گفت که:

«لوح»مخزن، گنجینه، ریشه، تاریخ و مأخذ است. «عنصر اصلی» و بارز است. نشانه و راهنماست که از درون آن بخشها و ساختمانهای اصلی و مرتبط دیگر «زاییده» می شود.سرچشمه می گیرد و تغذیه می کند و «توسعه» می یابد (کتابخانه پژوهشی) و برای جهتگیری توسعه، «نمازخانه » «ملاک و راهنما» است که جهت مناسب و لازم را به اشاره ای معرفی می کند.

- «بنای کتابخانه ملی» محل «انس و الفت»«همگان» با «کتاب» و «کتابخوانی» است و بدین ترتیب هر بخش از مجموعه به تناسب «فضای معماری» - «نوع عملکرد» و «استفاده کنندگان گوناگون» در ساعاتی از روز و ایام هفته و ماه و سال کار می کند و همه بخشها ملزم به رعایت ساعات کار اداری نیستند. مثلا «باغ کتاب »

«باغ کتاب »

از «صبح پیش از طلوع آفتاب» تا «پاسی از شب» در اختیار «شهروندان» است.

- با داشتن « ورودی پیاده مستقل» - «جام آب» - «عرصه اجتماعات رو باز» «تخت منظرگاه سرپوشیده» مشرف به «فضای سبز و گل و گیاه» و در ارتباط با «حیات یادواره رجال و مشاهير علم و ادب ایران اسلامی»، «محل آزاد» «کتابخوانی همگانی» در فضای باز است.

-در طراحی کتابخانه فضاها و عناصر ویژه ای برای عملکردها و فضاسازی های خاص طراحی و نامگذاری شده است که پاره ای از آنها معرفی می شود.

-«باغ کتاب»که به آن اشاره شد.

- «جام آب» - این جام مقطعی از یک کره بزرگ است . تمثیلی از «آب مایه حیات» است - جام آسمان نماست. - «قطره چکیدۀ » از «بیکرانه آب» است و در جزئیات معماری نقشی بر کف جام گونه خود دارد که تماشاگر را به «تأمل» و«زیبا پسندی» می خواند.

- «حیات یادواره رجال و مشاهير علم وادب ایران اسلامی» - بزرگترین حیاط نظم یافته مجموعه است.

- یادبود «بزرگان علم و ادب ایران» است.

- با «انتخاب برگزیده ها » و با بهره گیری از زبان و بیان هنری امروز» - «جلوه گاه» «آثار و اندیشه» و «افکار و اخلاق پسندیده» و «سیمای» «بزرگان فرهنگ و تمدن ایران اسلامی» است.

- محل «هنرنمایی» « هنرمندان امروز» سرزمین اسلامی برای پرداختن به این بزرگان» است.

- این «حیات»، با داشتن «فضای سرسبز»، «موزه»، «تالار اجتماعات سرپوشیده»، «تالار نمایشگاهها» و «همایشگاهها، محیط مناسبی برای «فعالیتهای فرهنگی» - «علمی و هنری» فارغ از ساعات اداری کار کتابخانه است.

«لوح»

- «کتیبه» - « نوشته ناتمام» «فرهنگ و تمدن انسان» است.

- «رمز» «اولین نوشته»، «کتاب، پایان ناپذیر»

«علم و دانش نامتناهی» است.

 - «رمز» «خط و نوشتن» و «ارتباط و پیام» است.

 - در عین تاریخی بودن» - «امروزی» است.«آینده نگر» است.

- با «چهره» و «اندام متناسب» «لوح» است. « ساختمان بلند» نیست.

- استوار و پابرجاست. « به یاد ماندنی» است.«خوانا» ست

- با «ستاره روشن» «دریچه سینه» خود، « نشان راه» «راهیان شب» است، «معماری شب» است.

«نمازخانه»

- «جهت دهنده» و «هدفمند» است.

- «دعوت کننده» به «راستای درستی» است. و «تداوم» «راه نور» است و چشم انتظار «هدایت علم و دانش» به «راستی و درستی».

 

مقالات مرتبط:

بخش اول) کتابخانه ملی ایران بعد از انقلاب اسلامی
گفتگو با محسن میرحیدر، مدیر طرح ساختمان کتابخانه ملی ایران
نقد آثار مسابقه کتابخانه ملی ایران 
طرح کتابخانه ملی ایران
کتابخانۀ ملی ایران، مجله معمار 
- برنامه طراحی کتابخانۀ ملی ایران، فصلنامه آبادی
ارزیابی فنی کتابخانۀ ملی ایران
-شکوفایی عنصر مدیریت در اجرای ساختمان کتابخانۀ ملی
-معماری شریعت زاده  و سیمای شهر
-اعتدال میان سنت و نوآوری


بخش دوم) درباره مسابقه کتابخانه ملی پهلوی قبل از انقلاب

مسابقه بین المللی معماری کتابخانه ملی پهلوی
مصاحبه با جیانکارلو دِ کارلو، درباره مسابقه بین المللی کتابخانه ملی ۱۳۵۶
- مروری بر مسابقه کتابخانه ملی پهلوی در سال ۱۳۵۶