Study
گفتگو با پل آبکار
شماره دوم مجله هنر و معماری، تیر - مرداد - شهریور 1348
سردبیر: عبدالحمید اشراق
نظر شما در مورد معماری قدیم و جدید ایران چیست ؟
ساختمانهای قدیم ایران را می توان به دو دسته تقسیم کرد، یکی ساختمانهایی با سقفهای صاف و ستونهای کشیده و دیگر ساختمانهایی که با طاق اجرا شده و در پلانهای گرد یا هشت گوش یا چهارگوش حل شده اند و به طوری که دیده ایم این دسته ساختمانها را بیشتر اجرا کرده اند، شاید این مسئله به دلیل کمی چوب بوده است.
معماران ایرانی در آن زمان مهارت زیادی در ساختن این تیپ ساختمانها داشته اند و با وجود اینکه مصالح خیلی ساده از قبیل خشت و آجر در اختیار داشته با مهارتی زیاد این نوع ساختمانها با طاقهای مختلف در پلانهای نامرتب اجرا می کردند و کنجهای ساختمانهایشان را با آجرهای دندانه دار دکور کرده و با روی هم قرار دادن آنها استالاگنیتهای جالب و چشم پسندی را تشکیل می دادند و با مهارت طاقها را روی آنها قرار داده به طوری که طاقها در فضا معلق دیده می شدند و همین مهارتشان بود که از کشورهای مجاور مانند عربستان و افغانستان و غیره از آنها دعوت می کردند تا برایشان ساختمانهایی بسازند.
از ابتدای سلطنت صفویه با وجود اینکه سلاطین زیادی آمدند و رفتند این سیستم راه خود را طی کرده و پیشرفت نمود تا رسیدن قاجارها که کم کم رو به زوال رفت و سیر قهقرایی پیمود. از اواسط این قرن هم عده ای از جوانان ما به خارج رفتند و خیلی از آنها هم معمار شده و برگشتند و شروع به ساختن ساختمانهای اروپایی کردند که متاسفانه این تیپ ساختمانها نه با آب و هوا و نه با اخلاق مملکت ما می سازد، آنهایی که به انگلستان رفتند تیپ انگلیسی و آنهایی که به آمریکا رفتند تیپ آمریکایی و غیره.
برعکس من فکر می کنم که ما معماران بهتر است روانشناس هم باشیم تا این کارهایی که ما انجام می دهیم مانند قوطی های سیگار نباشد که بزودی از مد افتاده و هیچ چیز برای آینده باقی نگذارد. به این دلایل است که من فکر می کنم معماری مدرن ایرانی وجود ندارد و ما آرشیتکهای ایرانی باید دست به دست هم بدهیم نه اینکه رقابت کنیم. شاید با فعالیت بتوانیم معماری ایرانی که لایق تاریخ خودمان باشد ایجاد کنیم.معماری هدفی است برای ساختن بناها و زینت کردن آنها با تناسب و قوانین معین در جهان ملتهای مختلف با روحیه ها و طرز فکر های مختلف ، زندگی بعضی ها خشن بعضی ها عملی و بعضی ها احساساتی. معماری از این جهات منعکس کننده اخلاق و طرز فکر آن ملت است و به این جهت است که اگر خواسته باشیم ملتی را در تاریخ بشناسیم به معماری آن مراجعه می کنیم.
معماری را می توان به چهار قسمت مجزا تفکیک کرد: معماری دینی، معماری ملی، اوربانیزم، مسکونی.
اول از ساختمانهای شخصی صحبت می کنیم چون این بزرگترین مساله قرن است، زیرا مرد پیشرفت کرده از آنکه خیلی فقیر است تا آنکه خیلی غنی است مبارزه می کند تا خواسته های خود را تهیه نماید، وقتی که مرد این قرن از صبح تا شب کار می کند و شب با اعصاب خسته می خواهد به منزل برود تا برای فردای خویش تجدید قوا کند بدون اینکه قصد داشته باشد نظرش به ساختمان خودش می افتد بر روی زینت اطاق نشیمن و یا اطاق استراحت خویش اگر تمام این چیزها متناسب با اخلاقش باشد او را اغنا می کند پس چشم نگاه می کند و روح قانع می شود، بنابراین چشم آیینه روح است، مثل های زیادی وجود دارد که می توانیم بگوییم ولی فقط مثال عادی می زنیم چشم است که می بیند و روح عاشق می شود پس به وسیله معماری باید چشمها را سیر کرد. تا مرد انسان بماند نه مانند لوکوربوزیه که در ابتدای کارش گفته بود که مرد ماشین است و باید در قوطی زندگی کند برعکس باید بگوییم که مرد که مرد یک حیوان احساساتی و عقل دار است.
یک معمار باید محیط مناسبی با روح این شخص ایجاد کند که نه فقط مرد باشد بلکه یک انسان بماند و این طور است که معماری یکی از داروهای روح مرد است. اما در مورد ساختمانهای سیویل و اوربانیزم و دینی همینطور که گفتم چشم آیینه روح است مثلا شاگرد یا محصلی که به دانشگاه می رود اگر ساختمانهای مدارس یا دانشگاهها با تناسب پیش بینی شده باشد آن شاگرد یا محصل با رقبت بیشتری به آنجا می رود ، مریضی که به مریضخانه می رود که معالجه شود اگر یک ساختمان با تناسب ببیند قسمتی از مرض او تسکین داده می شود و به همین دلیل است که گفتم آرشیتکت باید روانشناس هم باشد تا بتواند اخلاق همنوع و هم میهن خود را بشناسد و از این راه بتواند یک معماری سالم ایجاد کند.
در گذشته مصالحی که در ایران پیدا می شد خیلی اولیه و ابتدایی بود مثل خشت، آجر، گچ و غیره بعد مسافت بین ممالک و ترانسپورت مشکل، معماران را مجبور کرد با طرز فکر خودشان و همین مصالح عادی شاهکارهای عظیمی ایجاد کنند که این سیستم کاملا ایرانی و مجزا از آرشیتکها و تمام ممالک دیگر بود اما در قرن بیستم اروپا و آمریکا مصالح مدرن اختراع کردند از قبیل آهن، بتن آرمه، لوله برای تاسیسات پلاستیک، شوفاژ و تهویه مطبوع و در ضمن ترانسپورت سریع رابطه بین ممالک را آسان کرده است.مثلا آن مصالحی که در تمام جهان پیدا می شود در ایران هم یافت می گردد گذشته از آن حالا دیگر خودمان هم مصالح می سازیم.مسئله دیگر این است که ایرانی ها اصولا مدرنیزه شده اند و هر یک حمام و ماشین آخرین سیستم و حرارت مرکزی و خلاصه کلام یک زندگی اروپایی می خواهند و با این شرایط ممکن نیست معماری فعلی ایران را از معماری جهان تفکیک کرد و شاید به این ترتیب بتوانیم در تمام جهان ساختمانهای یک شکل پیدا کنیم.
نصیحتی به معماران
یادم می آید وقتی که سی و چند سال پیش برای اولین بار وارد دانشکده شده بودم تابلویی با این مضمون توجه ام را جلب کرد "شما که می خواهید معماری را شروع کرده و بعد از چند سال دیپلمه شوید بدانید که زندگی مردم در نوک قلم شماست."
خیلی ها وقتی که دیپلم معماری بدست می آورند اینطور به نظرشان می رسد که مردم احمقند و شروع می کنند به سیستم آمریکایی ولی اگر ما این گفته سقراط را باور داشته باشیم که می گوید هر مرد در دنیا هم کمی دکتر است و هم معمار می بینیم که با همکاران خود سر و کار داریم به عقیده من برعکس موقعی که دیپلمه می شویم باید نسبت به شغل خودمان مبتکر باشیم زیرا شغلی است که تمام چیزهای خوب را شامل می شود کمپوزسیون، دکوراسیون، نقشه، پسیکولوژی، و در یک کلام این شغلی است که باید اختراع کنیم برای من معماری زیباترین شغل دنیاست که می توانیم داشته باشیم، زیرا این شغلیست که اگر کسی قلبا مشغول آن باشد تمام گرفتاری های دنیا را فراموش می کند به حدی که حتی یادش می رود پیر شود معمار باید حوصله یک فرشته را داشته باشد تا بتواند برای همنوع خود مفید واقع شود در ضمن می گویم برای وطن خود، چون وطن است که با آثاری که به جای می گذاریم آبرویش حفظ می شود.
پس معماران جوان اگر به کار خود ایمان دارید باید دفتر معماری را به صورت یک مرکز هنری داشته باشیم نه یک مغازه نقشه فروشی، به قول فرانسوی ها اگر معمار باشید همیشه یک تکه نان روی میز نقشه کشی شما خواهد بود./ پايان
بازديد كننده گرامي
جهت مطالعه زندگي نامه معمار ارمني پل آبكار، لطفا بر روي عبارت لینک كليك نماييد. [ لینک فارسي ]