Study
سرگذشت آموزش معماری در ایران
گفتگو با روسای سه دانشکده معماری
محمد کاظم سیفیان-دکتر غفاری-حمید نوحی
فصلنامه آبادی-سال اول شماره دوم پاییز ۱۳۷۰-صفحات ۷-۲
تحول تعلیمات حرفه ای معماری دورۀ قدیم به آموزش علمی و دانشگاهی دورۀ جدید، در همۀ کشورهای جهان با ضایعاتی همراه بود، اما در کشور ما این ضایعات ابعاد بسیار عظیمی پیدا کرد. اولین دانشکده معماری ایران، حدود پنجاه سال پیش از این در امتداد حرکتهای تجدد طلبانه دوره انتقال از سلسله قاجار به پهلوی، که وضعیت مستقلی از حیث فرهنگی و سیاسی در مملکت وجود نداشت، تأسیس شد.
پیش از این دوره، علی رغم بروز عوارض انحطاط و انحراف از شاهراه درخشان تکامل، معماری ایران هنوز لنگ لنگان، همپای تکنولوژی و اقتصادیات آن سالها ، مقتضیات تاریخی، فرهنگی و اجتماعی خود را حفظ کرده، از دامان جامعۀ وسیع حرفه ای خود جدا نشده بود. این جامعۀ حرفه ای را شایسته ترین اعضای آن، بر اساس نظام استاد شاگردی، یعنی تعلیم در حین کار، با حفظ کلیۀ مراتب بین عالیترین استاد معمار و ساده ترین کارگر ساختمان، و شمول جامعه به انواع حِرَف وابسته اداره می کردند و به این وسیله وظیفه تأمین خدمات ساختمانی مورد نیاز و حفظ و انتقال تجربیات به نسل جوانتر جامعه حرفه ای را به نیکوترین وجهی به انجام می رساندند.
با ظهور عصر جدید صنعت و تأثیر آن در همه شئون زندگی، ساختمان سازی نیز به سرعت متحول شد. این تحول در کشورهای پیشرفته صنعتی طوری صورت گرفت که اگرچه وظیفۀ تعلیم به دانشگاهها انتقال پیدا کرد، اما جامعه حرفه ای با تجدید سازمان خود همچنان به عنوان محل اصلی انباشت و پرورش و انتقال تجربیات از طرفی، و تأمین خدمات مورد نیاز مردم از طرف دیگر باقی ماند. بین سازمان حرفه ای و دانشگاه زبان مشترک گفت و شنود هیچگاه قطع نشد و روابط حیاتی لازم بر قرار ماند.
اما در ایران که تحولات نوسازی و دگرگونی فرهنگی و سیاسی نه با آگاهی تاریخی جامعه و اراده رجال صالح آشنا به زمان، بلکه تحت تأثيرات حاشیه ای پیشرفتهای اقتصادی و صنعتی غرب شکل می گرفت، بین رهبران و استادان جامعه حرفه ای معماری، و کسانی که فقط در اجرای مأموریت انتقال اسباب تجدد به کشور، آموزش و الگوی معماری مدرن را وارد ایران کردند، همدلی و همزبانی تاریخی و فرهنگی برقرار نبود و نشد. ضرورت توسعه و نوسازی شهری، سنت تقلید توده مردم از فرمانروایان و اعیان جامعه، احترام دانشگاه و تعالیم و مدارک آن و تفوق اجتماعی و سیاسی مهندسان دانشگاه دیده نسبت به استادکاران بی مدرک، باعث شد که در آن شرایط دردناک به علت ناهمزبانی میان میراث داران بی خبر از تجدد، و تجددپرستان بی خبر از میراث تاریخی، جامعه حرفه ای که وارث میراث بزرگ و دیرپای معماری ایران بود منقرض گردد، و معماران درس خواندۀ دانشکده ها هم زمانی از خواب غفلت بیدار شوند و به برقراری پیوند گسسته تاریخی احساس نیاز کنند که توان جلوگیری از انقراض در آنها نباشد.
از این حادثۀ بسیار بزرگ تاریخ معماری ما زمان چندانی نگذشته است. هنوز زنده اند کسانی که در هنگام فروریختن اولین سنگها از بلندای بنای با شکوه معماری ایران حضور داشته اند. دیگران نیز به آسانی می توانند خرابه های به جا مانده از آن انهدام و تلاش کم حاصلِ برپایی بنای جدید را به چشم خود ببینند.
باری تذکر این حادثه و وقایع پس از آن تا امروز شاید دست کم ما را در ادامه راهی که در پیش داریم به تأمل وادارد. با این فکر به اولین دانشکدۀ معماری ایران در دانشگاه تهران و سپس دانشکده های معماری دیگری که بعدا تأسیس شدند مراجعه کرده و از رؤسای کنونی آنها خواستیم تا از:
- تاریخچه تأسیس دانشکده و فراز و نشیبهای آن،
- ارزیابی پیشینۀ آموزش معماری،
- جایگاه تئوری و عمل در برنامه آموزشی کنونی،
- توجه به آموزش معماری سنتی و مدرن،
- راههای بهبود و ارتقای آموزش معماری،
برای خوانندگان مجله آبادی سخن بگویند. متن سخنان رؤسای دانشکده های معماری دانشگاه های تهران، شهید بهشتی و علم و صنعت را در این شماره در پیش رو دارید و در شماره های آینده با دیگر دست اندرکاران این حرفه، فارغ التحصیلان قدیمی و استادان این دانشکده ها نیز گفتگوهایی خواهیم داشت.
مهندس محمد کاظم سیفیان
(رئیس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران)
تاریخ معماری در ایران بسیار طولانی است. ما ۱۴۰۰ سال معماری اسلامی- ایرانی داریم و حداقل ۱۰۰۰ سال پیشینه معماری قبل از اسلام، در همه این سالها هم آموزش معماری به نوعی وجود داشته است. اما آموزش رسمی برای اولین بار حدود پنجاه سال پیش در دانشکده هنرهای زیبا آغاز شد. اولین پایه گذار آموزش معماری آندره گدار فرانسوی بود که به همراه چند فرنگی دیگر روش آموزشی دانشکده بوزار پاریس را عین به عین در این دانشکده پیاده کرد. در ایران آن سالها موج تجددخواهی در همۀ عرصه ها به حرکت در آمده بود و معماری هم از این موج در امان نماند. این تجددخواهی حتی از اواسط دورۀ قاجاریه بر معماری ما تأثير گذاشته بود پله های ورودی و تشریفاتی عریض نمونه ای از این نوع معماری است. به اعتقاد من این هجوم چنان گسترده بود که به کسی فرصت تفکر نمی داد و بسیاری را با خود می برد. همان طور که امروز تب کامپیوتر با چنان سرعت و شدتی شیوع پیدا کرده که قدرت فکر کردن را از ما سلب کرده است. شاید چند سال دیگر، بسیاری از جنبه های این حرکت را مردود شماریم. به هر حال می توان گفت که در پنجاه سال پیش آموزش آکادمیک کاملا جدا از معماری گذشتۀ ما آغاز شد. نظام آموزش همان نظام بوزار پاریس بود که البته در روش آموزش جنبه های مثبتی هم داشت. در این روش دانشجو نمره نمی گرفت بلکه قبول یا رد میشد. کار عملی عبارت بود از پروژه، اسکیس و کمپوزیسیون تزئینی که آن روزها به آن دکور می گفتند. در سالهای مقدماتی دانشجویان براساس پلانشهای بوزار از روی سبکهای کلاسیکی مانند: اوردهای توسکان، یونیک، دوریک و کورانتین طرح می کشیدند. حجم ایجاد کردن و سایه دادن (والور يا راندو) هم بر مبنای همان پلانشها صورت می گرفت. در سالهای بعد یکی از آموزشهای دانشکدۀ معماری اسکیس بود. اسکیس، قدرت تفکر و طراحی دانشجو را بالا می برد. برای تهیه اسکیس به دانشجو ۸ تا ۱۰ ساعت وقت میدادند تا طرح کاملی را ارائه دهد، در حالی که همان طرح در یک پروژه حدود ۲ ماه وقت می برد. امروزه دانشجویان شاید مفهوم و معنی واژه اسکیس را هم ندانند، در صورتی که این روش در پرورش قوۀ تفکر دانشجو نقش مهمی دارد. در کمپوزیسیون تزئینی یا دکور، فقط تزئین مطرح نبود بلکه تناسب و چگونی قرار گرفتن اشیا و عناصر نسبت به هم، در مجموع یک طرح، موردنظر بود. این کار در واقع طراحی صنعتی، دکوراسیون داخلی و گرافیک را در بر می گرفت. دانستن این اصول برای یک معمار بسیار ضروری است. یک معمار باید در طراحی به الزامات تأسیساتی، الکتریکی و سایر موارد بنا توجه و جای هر کدام را معین کند. به این جنبه هم امروزه کمتر توجه می کنند. دروس تئوری کمتر بود و شامل هندسه، پرسپکتیو، مقاومت مصالح، اکوستیک، نقشه برداری، بر آورد، تاریخ هنر و زبان فرانسه می شد. دانشجویان حتی در انتخاب رنگ و فرم هم تحت تأثیر غرب بودند. در معماری و هنر گذشته ما از رنگهای آزاد و درخشان استفاده می کردند ولی در طرحهای دورۀ مورد بحث رنگهای تیره و سرد به کار میرفت.حتی اگر موضوع کار مسجد بود، مسجدی فانتزی و لوکس طراحی می شد. یکی از مجلاتی که بر کار دانشجویان آن دوره تأثير زیادی داشت مجله اوژور دوئی (Aujourd’ Hui) فرانسه بود. از سرعت روی آوردن به غرب و تأثیرات فکری آن زمان که بگذریم، سیستم آموزش آن زمان تقریباً مناسب بود. دانشجوی رشته معماری یک معمار می شد نه مهندس فنی محاسب. البته معدود افرادی بودند که همۀ امور را اعم از طراحی، محاسبه و اجرا انجام میدادند، ولی هدف آموزش تقویت طراحی بود.
در دورۀ بعد گروهی از فارغ التحصیلان کشورهای خارجی، به ویژه کسانی که از ایتالیا آمده بودند، به هیئت علمی پیوستند. برنامه این دوره هم پراکنده و ناروشن بود. البته همه این تجارب برای اساتیدی که در دوره های مختلف کار می کردند، اندوختۀ مفیدی فراهم می آورد.
به نظر من در زمینۀ معماری نباید با افراط و تفریط عمل کرد. یکبار همه ویژگیهای خود را کنار گذاشتیم و به سبکهای غربی روی آوردیم و بار دیگر میخواهیم به چند صد سال قبل بازگردیم. زمان و تکنولوژی را نمی توان نادیده گرفت. امروز منطقی نیست که مانند گذشته روی یک دهانه بیست متری، به بهانه معماری سنتی، قوس و گنبد بزنیم. در آن روزگار کار دیگری نمی توانستند بکنند، اما در حال حاضر تکنولوژی این امکان را به ما میدهد که با به کارگیری سقف مسطح فضای بیشتری را مورد استفاده قرار دهیم. اصولا در معماری سنتی بحث بر سر کاربرد آجر و کاشی و قوس نیست. سنت یعنی فرهنگ و شيوۀ زندگی. باید به فرهنگ حسنۀ مردم توجه کرد. در طراحی مسکن باید به مسئله حجاب و مشرف نبودن اهمیت داد. مثلاً در خانه هایی که آشپزخانه را به اصطلاح اوپن (Open) می سازند به این نکته توجه نمی کنند که زن ایرانی در حین کار در آشپزخانه باید از دید مهمانان نامحرم محفوظ بماند و اتاق خواب و حمام نیز نباید در معرض دید مهمان باشد. باید تقسیم بندی بیرونی و اندرونی را در طراحی مسکن به نوعی رعایت کرد. حتی در معماری غربی هم اتاق خوابها را در معرض دید نمی سازند. بنابر این در معماری سنتی باید این نکات رعایت شود. حتی اگر طرحی از آن طرف دنیا آمده باشد و به سبک پست مدرنیسم طراحی شده باشد، در صورتی که سنتهای حسنه جامعه اسلامی در آن رعایت شده باشد، من آن را معماری سنتی می دانم. اسلام دین پرورش انسانهاست و می گوید «اطلب العلم ولو بالصين » که کنایه ای است برای تحصیل علم از دورترین نقاط جهان. بنابر این بحث قدیم و جدید مطرح نیست، بلکه باید تکنولوژی را در فرهنگ و سنت خود جذب و از آن به نحو احسن استفاده کنیم.
نظام آتلیه ای
اگر بخواهیم نظام آموزشی معماری کنونی را ارزیابی کنیم باید بگوییم تعداد دروس تعیین شده را نمی توان در یک دورۀ تحصیلی کارشناسی ارشد گنجاند. جز در موارد استثنایی، بعید است که دانشجو بتواند هم در دروس عملی و هم در دروس تئوری موفق باشد. تک تک دروس خوب تنظیم شده و مفيد هم هستند مثلاً در حال حاضر تنها ۵ درس مقاومت مصالح (ایستایی) داریم که بسیار خوب است ولی از طرف دیگر یک آرشیتکت نمی تواند مهندس محاسب باشد چون جامعه به عنوان یک مهندس محاسب به او اعتماد ندارد. وقت دانشجو باید بیشتر در آتلیه بگذرد تا استاد بر کار دانشجو نظارت داشته باشد و آن را تصحیح کند. علاوه بر این در آتلیه دانشجوی سال پایین از دانشجوی سال بالا کمک می گیرد و نوعی رابطۀ طلبگی پدید می آید. در حال حاضر ما فضای کافی برای کار آتلیه ای نداریم. تعداد رشته ها و دانشجویان بیشتر شده ولی فضای آموزشی ثابت مانده است. بنابراین دانشجو کاری را که بایستی در دانشکده و در آتلیه انجام دهد در خارج از دانشکده انجام می دهد. به این ترتیب کارش کنترل نمی شود. تجربه کار آتلیه ای، فارغ از اینکه بنیانگذارش چه کسی بوده برای آموزش معماری مفید است. برنامۀ درسی فعلی از نظر محتوی غنی تر شده است و در آن برای معماری سنتی و فرهنگ اسلامی ارزش بیشتری قائل شده اند. حتی اساتیدی که سالها در داخل و خارج از کشور تدریس کرده اند از برنامه دروس تمجید می کنند. به اعتقاد من برای ایجاد تعادل، باید دروس تئوری را در هم ادغام کرد و گرایشهای متفاوت را در دوره های کارشناسی ارشد ناپیوسته با دکترا گنجاند. نحوه گزینش دانشجو هم باید تغییر کند. در گذشته برای آزمون معماری فقط یک روز صرف طراحی می شد و طراحی بالاترین ضریب را داشت، بنابر این دانشجو از همان ابتدا خمیرۀ هنریش را نشان می داد و طراحیش قوی بود. اما امروز دانشجویی به رشتۀ معماری راه می یابد که ممکن است اصلا از استعداد طراحی بهره ای نبرده باشد و به علت نمره آوردن در دروس ریاضی قبول شده باشد. به همین دلیل انگیزه ها و استعدادهای هنری در این دانشجویان ضعیفتر است. همانطور که گفتم باید نکات مثبت نظام آموزشی گذشته را احیا کنیم و با فرهنگ امروزمان در آمیزیم. هر برنامه ای بعد از گذشت ده سال نیاز به بازنگری دارد. بنابراین باید از نظرات صاحب نظران و دست اندرکاران معماری در داخل و خارج از جامعه دانشگاهی استفاده کرد. به اعتقاد من یکسان شدن آموزش در دانشکده های مختلف معماری مانع نوآوریها نمی شود. ما در قالب طراحیهای معماری به دانشجو امکان خلاقیت می دهیم. اگر منظور از تنوع و ابتکار پرداختن به گرایشها و تخصصها باشد، این امر در مقطع آموزش کارشناسی ارشد پیوسته معماری ضرورت ندارد. دانشجو باید ابتدا اصول پایه ای را فرا گیرد، در مقاطع بعدی میتوان به تنوع در آموزش توجه کرد.
دکتر علی غفاری
(رئیس دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه شهید بهشتی)
آموزش معماری در این دانشگاه که در گذشته دانشگاه ملی ایران نامیده می شد، از سال تحصیلی ۴۰ -۱۳۳۹ آغاز و پس از دو دهه، آموزش شهرسازی نیز به صورت ناپیوسته به آن افزوده شد. دوره تحصیلی رشته معماری حداقل ۶ سال بود و دانشجویان پس از گذراندن کلیه دروس عمومی و نظری با ارائه تز (پایان نامه) فارغ التحصیل می شدند. بنیانگذاران رشتۀ معماری در این دانشگاه بیشتر تحصیلکرده های ایتالیا بودند و به همین علت مکاتب و روشهای معماری ایتالیا بر روح آموزش حاکم بود. سوای اینها تعدادی از تحصیلکردگان فرانسه و سایر کشورها هم بودند که هر یک شیوه های خاص خود را دنبال می کردند. می توان گفت که در سالهای اول تأسیس، شناختی از معماری اصیل ایرانی وجود نداشت و آموزش آن بسیار ضعیف بود. اصولا اغلب اساتید در این زمینه آگاهی کافی نداشتند و آموزش آنها متکی به منابع خارجی بود. اما یکی از جنبه های مثبت دانشکده این بود که دانشجویان بیشتر در زمینه های کاربردی و اجرایی پرورش می یافتند تا طراحی صرف. ما کوشیده ایم که این ویژگی مثبت و مفید تداوم پیدا کند. پس از انقلاب فرهنگی و یکسان شدن نظام آموزش برنامه دروس و کادر هیئت علمی تغییراتی کرد. دروس تئوری بیشتر شد و دروس معماری ایرانی- اسلامی نیز به آنها اضافه گردید. در این دانشکده سعی بر این است که نتیجه آموزش تئوری به روشهای کاربردی منتهی شود. دروس معماری در ۸ پروژه گنجانده شده که جهت گیری آن از ساده به پیچیده و از کوچک به بزرگ است. به این ترتیب دانشجو می تواند در موضوعات مختلف مهارت پیدا کند. در ۵ پروژه اول مقطع کارشناسی، دانشجو با مسائل کلی و پایه ای آشنا می شود و در ۳ پروژۀ آخر موضوعات تخصصی را تمرین می کند و با درجۀ کارشناسی ارشد فارغ التحصیل می شود. در این دانشکده کوشیده ایم نقش استاد صرفاً تصحیح کارها نباشد بلکه ابتدا در جلسات سمینار مانندی مسائل تئوریک را برای دانشجو تشریح نماید و پس از شروع کار طراحی به تکامل آن کمک کند. در اینجا اساتید دست کم برای چند ترم متوالی به کار می پردازند تا موضوعات دروس شان را عمیقتر دریابند. در آینده شاید بتوانیم با اتکا به این اساتید و تجربیاتشان در موضوعات تخصصی، انستیتوهای تخصصی به وجود آوریم تا دانشجویان در گرایشهای گوناگون کارشناسی ارشد ناپیوسته با دکترا، پرورش یابند. همچنین کوشش می کنیم که بین دروس تئوری و عملی ارتباط بیشتری ایجاد کنیم تا برای دانشجو کاربرد ملموستری داشته می باشد.
یکسان شدن آموزش در دانشکده های مختلف معایب و محاسنی دارد و تا حدی قدرت ابتکار را از دانشکده ها سلب می کند. اگر برنامه تدوین شده به درستی اجرا شود، استاندارد حداقلی به دست می آید که مفید است. به عقیدۀ من برای آموزش معماری باید جهتی کلی را تعیین کرد تا حدود کلی آموزش حفظ شود، آنوقت برای ایجاد تنوع و پرورش سلایق مختلف به دانشکده ها آزادی عمل داد. شاید این امر در رشته های کارشناسی ارشد و دکتری بتواند سریعتر اجرا شود.
ارتقای آموزش و نیازها
برای بهبود آموزش معماری می توان در آموزش تئوری و عملی تغییراتی داد و احتمالا از تعدد دروس پرهیز کرد. تربیت کادر آموزشی نیز بهتر است در خود دانشکده ها صورت گیرد. می توان از میان دانشجویان متعهد و مستعد افرادی را انتخاب کرد و مطابق نیازها و امکانات دانشکده آنها را در داخل یا خارج از کشور آموزش داد تا پس از گذراندن دوره های آموزشی به تدریس بپردازند. در حال حاضر معماری در جنبه های عملی بسیار تخصصی شده است. ما نیز باید بتوانیم متخصصینی را در رشته های مختلف معماری و شهرسازی پرورش دهیم.یکی از مشخصات انقلاب ما بازگشت به ارزشهای فرهنگی بوده است. جا دارد با شناختن مسائل فرهنگی و عوامل اقلیمی در معماری نیز تحولی صورت گیرد تا بتوان مطابق با نیاز مناطق مختلف کشور طراحی کرد و تداوم تاریخی را در یک معماری با هویت و با منطق و غير تقلیدی حفظ نمود. ما در پی آن هستیم که فعالیتهای فوق برنامه دانشکده را زنده تر کنیم. در حال حاضر یک نشریه علمی-پژوهشی معماری و شهرسازی به نام «صفه» در این دانشکده منتشر می شود و تاکنون سوای دروس چند نمایشگاه معماری و سمینار برگزار شده است. سعی می کنیم سفرهای دانشجویی را بیشتر کنیم. برای کتابخانه کتابهای جدید تهیه نماییم و با استفاده از اساتید مجرب داخلی وخارجی سمینارهای آزاد بیشتری تشکیل دهیم. بخش کامپیوتر دانشکده نیز با افزایش تعدادی کامپیوتر شخصی تقویت خواهد شد. در حال حاضر درس کامپیوتر برای دانشجویان کارشناسی ارشد برنامه ریزی شهری اجباری و برای دانشجویان معماری اختیاری است. تصمیم بر این است که تا چند دورۀ دیگر درس کامپیوتر برای این دانشجویان هم اجباری شود.
پیوند بیشتر با جامعه حرفه ای
راههای بسیاری برای تبادل اطلاعات میان جامعه علمی و حرفه ای وجود دارد. جامعه علمی نیاز دارد به امور اجرایی احاطۀ بیشتری پیدا کند. برای نمونه شاید بتوان بسیاری از پروژه های علمی و تحقیقاتی و طراحیها را، همان گونه که در سایر نقاط جهان رایج است، به دانشگاهها واگذار کرد. از طرف دیگر ما قادریم آموزش مجدد کادرهای دولتی را که در سالهای تجربه کمتر به مسائل علمی پرداخته اند، به عهده بگیریم. برای آنها دوره های آموزشی کوتاه مدت تشکیل دهیم و درصدی از دانشجویان را طبق ضوابطی از میان بورسیه های این ادارات انتخاب نماییم.
ایجاد تسهیلات برای دانشجویان و استادان
در سالهای اخیر دانشجویان وقت کمتری را به تحصیل اختصاص می دهند. نیازهای روزمره زندگی آنها را اغلب به سوی مشاغل غیر تخصصی سوق می دهد. به این ترتیب دانشجویان آنگونه که باید دقت و توجه خود را به آموزش معطوف نمی کنند. با وجود آنکه سال به سال متقاضیان ورود به دانشگاه بیشتر می شوند، پس از ورود از اشتیاق آنها به علم و تحصیل کاسته می شود. برای حل این مشکل باید از یک طرف امکاناتی برای گذران زندگی آنها فراهم آورد و از سوی دیگر ارزش معنوی علم را در جامعه بالا برد. این امر در مورد استادان نیز صادق است. اگر ارزش کار علمی در اجتماع شناخته شود، استاد می تواند به پشتگرمی آن از مسائل مالی تا حدودی صرفنظر کند. ایجاد تسهیلات خاص و فرصتهای مطالعاتی برای ارتباط پیدا کردن با منابع علمی جهان از نیازهای دیگر است. دولت تاکنون اقدامات زیادی در این زمینه انجام داده که امیدوارم در آینده بیشتر شود.
مهندس حمیدنوحی
رئیس دانشکده معماری و شهرسازی
(دانشگاه علم وصنعت ایران)
دانشگاه علم و صنعت ابتدا در سال ۱۳۰۸ با نام «هنرسرای عالی» تأسیس شد. این نخستین مرکز آموزش عالی در ایران است که از دانشگاه تهران نیز قدمت بیشتری دارد. اولین فارغ التحصیلان رشتۀ درودگری و تزئینات هنرسرا در سال ۱۳۴۴ دانشنامه خود را دریافت کردند. در سال ۱۳۴۷ رشته معماری که در حقیقت تداوم منطقی آموزش هنرهای تزئینی بود، در دل دانشکده عمران به وجود آمد و سرانجام در سال ۱۳۵۷ که دانشکده علم و صنعت به دانشگاه تبدیل شد، همه دپارتمانهای این دانشکده و از جمله دپارتمان معماری به دانشکده ای مستقل تبدیل شدند. وجود دانشکده معماری در میان سایر دانشکده های علمی و فنی این دانشگاه امری غیر معمول نیست. همان طور که در دنیا مرسوم است، دانشکده های معماری یا به دانشگاه های فنی وابسته اند یا به دانشگاه های هنری. رشته درودگری و تزئینات نیز هم جنبه مهندسی داشت و هم جنبه هنری که با طی سیر تحول خود به رشته معماری تبدیل شد. این پیشینه دانشکده معماری و دانشگاه علم و صنعت باعث شده که هر یک در سطح خود از امکانات آزمایشگاهی و کارگاهی عالی و انحصاری برخوردار باشند. همکاری و هماهنگی نسبتا خوبی هم بین این دانشکده ها وجود دارد و از امکانات یکدیگر استفاده می کنند. وجود دانشکده معماری در این دانشگاه برای دانشکده های دیگر نیز مغتنم است. از طرف دیگر فضای فنی و تخصصی دانشگاه با در اختیار داشتن امکانات وسیع کارگاهی و آزمایشگاهی و اساتید مبرز در رشته های علمی و فنی موقعیت مناسبی را برای تحول دانشکده فراهم آورده است. ما قادریم با استفاده از امکانات موجود رشته های جدیدی دایر کنیم. به عنوان نمونه تأسیس رشته طراحی صنعتی در این دانشگاه آینده بسیار درخشان و موفقی خواهد داشت که امیدواریم مراجع تصمیم گیری در وزارت علوم از این امکانات به نفع رشد و توسعه آموزش عالی کشور بهره برداری کنند.
یکسان شدن آموزش معماری
پس از انقلاب فرهنگی و پیشبرد سیاست یکسان کردن آموزش عالی برنامه های هر سه دانشکده معماری همسان شده است. در این سیاست عناوین، سرفصلها و محتوی دروس کاملا مانند یکدیگر است. فقط ممکن است اساتید شیوۀ تدریس خاصی داشته باشند که آنهم تفاوت زیادی ایجاد نمی کند. در روندی که آموزش معماری ایران در ۲۰ سال گذشته طی کرده آموزش دروس عملی - فنی (تکنولوژی) و همچنین دروس نظری نسبت به گذشته کمیت و کیفیت بهتری پیدا کرده، اما آموزش طراحی معماری به عنوان یک درس عملی که قدرت خلاقه هنری دانشجویان را تقویت می کند ضعیفتر شده است. ما به نوبه خود سعی کرده ایم ضعفهای برنامه کنونی را در چارچوب سیاست تعیین شده برطرف کنیم. یکی از کارهایی که انجام داده ایم اجرای مرتب برنامه های اسکیس در همه طراحیهاست. به طوری که هر دانشجو در مجموع در ۲۰ اسکیس شرکت می کند. با همه اینها انجام اصلاحاتی در برنامه های آموزشی ضروری است.
احیای نظام آتلیه ای
یکی از مشکلات آموزش معماری فقدان نظام آتلیه ای است. برای آنکه بتوانیم این نظام را بشناسیم باید خصوصیات آن را دریابیم. از آثار مثبت این نظام ساعات زیادی است که دانشجو در محیط آموزشی به سر می برد. تماس با دانشجویان سالهای بالاتر و رقابت با کارگاههای دیگر موجب می شود که دانشجویان خود به خود تجربیاتی را کسب کنند.
در مورد جهت گیری بنیادی آموزش به سمت فرهنگ خودی و رجعت به جایگاه تاریخی آن باید گفت که در برنامۀ ستاد انقلاب فرهنگی به آموزش معماری سنتی در وجوه عملی و تئوریک توجه کافی شده است که نقص آموزش در گذشته را جبران می کند. گرایش به معماری سنتی در کار دانشجویان ملموس است اما نباید انتظار داشت که این امر به سرعت بازتاب اجتماعی پیدا کند و در شهرها و مجتمع های مسکونی، در پوشش زندگی و سیمای سرزمین فوراً نمود یابد. تحقق این هدف احتیاج به زمان و تحولات فرهنگی دارد تا بر تحولات دانشگاهی تأثیر متقابل بگذارد و به تدریج و در همه سطوح خود را نشان دهد. طبیعی است که در فرآیند این نقش تاریخی ما نمی توانیم و نباید نسبت به تحولات جهانی معماری بی تفاوت باشیم. چه این تحولات را بپذیریم و چه آنها را رد کنیم، آگاهی و شناخت کافی از این تحولات امری ضروری است.
نقش کامپیوتر در آموزش معماری
در مورد کاربرد کامپیوتر ما در حال حاضر به امکانات عمومی دانشگاه متکی هستیم ولی در ترم آینده بهره برداری از مرکز کامپیوتری اختصاصی دانشکده را که با نیازهای آموزش معماری مطابقت دارد، آغاز خواهیم کرد. امروز کامپیوتر در فرایند طراحی معماری از نخستین گامها تا آخرین مراحل به کار می آید. کامپیوتر با سرعت در کار موجب صرفه جویی در نیروی انسانی می شود و فرایند برنامه ریزی، طراحی، نقشه کشی، اصلاح، تکثیر، حفاظت و آرشیو کردن را تسهیل می کند. در حال حاضر دانشجویان می توانند از واحدهای آزاد آموزش کامپیوتری استفاده کنند ولی امیدوارم در سالهای آتی این درس در زمره مواد درسی اصلی در آید.
بازدهی تلاش اعضا و هیئت علمی
با وجود آنکه در نظام آموزشی کنونی تعداد اعضای هیئت علمی و ساعات کار آنها نسبت به گذشته افزایش پیدا کرده، باید اقرار کرد که تلاش آنها در نظام کنونی آموزشی در دروس عملی و خصوصا در طراحیهای معماری (که ستون فقرات آموزش معماری است) بهره دهی چندانی ندارد. دانشکده معماری دانشگاه تهران در کار آتلیه ای سابقه خوبی داشت که متأسفانه آنهم از بین رفته است. ما برای اصلاح شیوه آموزش معماری به شورای برنامه ریزی درسی پیشنهاداتی داده ایم که هنوز به ثمر نرسیده است. مشکل دیگر در آموزش معماری و به طور کلی رشته های هنری مدرک گرایی و برخورد خشک و اداری است. به فارغ التحصیلان خارج از کشور اهمیت بیشتری داده میشود در حالی که ما، لااقل در رشته معماری، بهترین پشتوانه را در میان فارغ التحصیلان داخل داریم. سابقه کار در آموزش معماری بسیار دخیل است. به تجربه دریافته ایم اساتیدی که علاوه بر سابقه آموزشی سابقه کاری پرباری هم دارند، از کارآیی زیادی برخوردارند. ما در این دانشکده فارغ از آنکه کسی عنوان دکترا یا فوق لیسانس داشته باشد، اساتید مبرز و با تجربه ای را جذب کرده ایم. اما روش ما با معیارهای ارزیابی مبتنی بر مدرک گرایی وزارت علوم و آموزش عالی تناقض پیدا می کند و مشکلاتی به وجود می آورد. به عقیده ما باید برای رشته های هنری نظام ارزیابی جداگانه ای در نظر گرفت که در آن مدرک فقط یکی از معیارهای تعیین کننده باشد. به عنوان نمونه یکی از مشکلات کنونی این است که در نظام حقوقی از لحاظ استخدام و ارتقای شغلی سوابق کاری غیر دانشگاهی به هیچ گرفته می شود. یعنی متخصصی که تجربه کاری زیادی دارد باید با همان شرایطی جذب شود که یک فارغ التحصیل تازه کار بی تجربه. نتیجه طبیعی این بی توجهی ناتوانی در جذب متخصصین با سابقه و کارآمد، خصوصاً به صورت استخدام رسمی و تمام وقت است. این امر به نوبه خود یکی از دلایل ضعف دانشگاهها در ارائه خدمات تحقیقاتی، مشاوره ای و اجرایی در سطح ملی است.