Email: caoi.ir@post.com Telegram ID: @caoiran

ورود

Study



گفتگو با فیروز ادب
موضوع : آموزش معماری

مجله هنر و معماری - شماره هفدهم ،سال پنجم ، فروردین - خرداد ۱۳۵۲- صفحات۲۰-۲۱

فیروز ادب,معماران پهلوی,آموزش معماری,معماری دانشگاه تهران,

 

 فیروز ادب,معماران پهلوی,آموزش معماری,معماری دانشگاه تهران,

 فیروز ادب

بیوگرافی مهندس فیروز ادب

در سال ۱۳۲۱ در هشترود متولد شده و در سال ۱۳۴۵ از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران موفق به اخذ درجه مهندسی معماری گردیده است. پس از آن جهت ادامه تحصیل به انگلستان عزیمت و در سال ۱۳۴۹ موفق به اخذ فوق لیسانس در رشتۀ شهرسازی و برنامه ریزی منطقه ای از دانشگاه ادنبورو انگلستان گردیده است.دارای تحقیقات متعدد در زمینه معماری و شهرسازی میباشد که مهمترین آن تحت عنوان (رابطه قنات های ایران با شهرسازی و برنامه ریزی منطقه ای) میباشد که اکنون در دانشگاه ادنبورو تدریس میشود.در حال حاضر کارشناس شهرسازی و برنامه ریزی سازمان برنامه و همچنین دارای دفتر شخصی معماری میباشد.من معماری را به صورت يك ايده آل نمی بینم بلکه آن را التقاطی از ایده های سازنده و واقعیت موجود می پندارم، معماری آینه تمام نمای فرهنگ يک جامعه است و برای شکل بخشیدن به يک معماری واقعی و اصیل باید زیربنای اقتصادی اجتماعی - فرهنگی و سیاسی آن کشور را شناخت، پس از شناخت عوامل فوق است که معماری میتواند بصورت مثبت در خدمت جامعه خود باشد.

مهمترین مسئله ای که يك معمار باید بداند يافتن مرز مشترك افکار و ایده های ایده آل خود با فرهنگ و افکار و عقاید عامی مردم کوچه و بازار است، لذا به نظر من مهمترین مسئله آموزش يك مكتب معماری مسئله آموزش نحوه معماری برای اکثریت طبقات آن جامعه است. وقتی این اکثریت در سطح پائین فرهنگی و اقتصادی باشند مسأله بسیار مشکل تر میشود. بنابراین مسائل آموزش معماری در ایران بدون شک با کشورهایی نظیر سوئد و یا آمریکا متفاوت است، یعنی به طور خلاصه باید گفت که مسائل معماری ما فقط مربوط به کشور خودمان است. در کشور ما هنوز ۹۰ درصد مردم بی سوادند، مقدار زیادی از سنتهای گذشته را هنوز حفظ کرده ایم از لحاظ تكنيك عقب هستیم و هزاران مسائل اجتماعی دیگر، با توجه به این مسائل است که باید پایه های آموزشی خود را بنا کنیم .باید به دانشجو بیاموزیم چگونه برای مردمی که برای دیدن فیلم گنج قارون صف می بندند معماری کنیم و چطور خود را از حالت (يك معمار در اختیار میلیونرها  به صورت يك ) معمار در خدمت مردم در آوریم.
بلی معماری در خدمت مردم، این مهمترین مساله ای است که باید آموزش داده شود برای صحیح آموزش دادن آن باید ابتدا مردم را شناخت و آنگاه مرز مشترك افکار آنها و افکار خود را ترسیم نمود.
بزرگترین ایرادی که من به دانشکده های معماری دارم این است که در این دانشکده ها صحبت از ساختن آپارتمانهای ۵۰ طبقه و سینما و استادیوم و پایگاه پرتاب موشك و پایگاه فرود موشك در کره ماه و غیره میشود ، ولی صحبتی از ساختن خانه برای شخصی که ماهیانه ۶۰۰ تومان حقوق میگیرد و يك زمين قناس به مساحت ۲۰۰ متر مربع گیر آورده و فرشهایش را در بانک رهنی گرو گذاشته و صاحب ۸ سر عائله میباشد نمی شود.
البته باید توجه داشت که همزمان با یافتن زبان مشترك بین معماری و مردم کوچه و بازار باید ایدئولوژی معماری را هم حفظ کرد بدین صورت که آرشیتکت در هر حال و با هر نوع طرحی که ارائه میدهد باید خط مشی کلی و هدف عالی آن مشخص باشد. باید شعورش و فکرش و طرحش توأم با يك فلسفه ای باشد که این فلسفه نیز باید در جهت کمک به بالا بردن سطح فرهنگ و شعور اجتماعی کشورش بشود.
بدون شك دومین مساله ای که در اینجا در مورد آموزش معماری مطرح میکنیم آموختن ایدئولوژی به معماری است همانطور که يك شاعر و يك نقاش علاوه بر خلق آثار هنری خود رسالت اجتماعی دارد، يك معمار هم به سهم خود رسالت اجتماعی و سیاسی دارد. که در طرحهای خود پیاده کند و بدون شك القای ایدئولوژی نیز باید به صورتی باشد که برای مردم قابل فهم باشد و به مرور زمان و در طی قرنها آنها را در مسیری قرار دهد که معمار از قبل برای آنها طرح نموده است. سومین مسأله ای که من در مورد آموزش معماری بدان اهمیت میدهم مسأله ای بنام نقطه شروع معماری به عبارت دیگر باید نقطه شروع معماری برای دانشجو و برای معمار ایرانی مشخص کرد و وظایف معمار از زمانی که شروع می شود تا زمانی که ختم میشود مشخص باشد و عواملی که قبل از شروع طراحی و پس از اتمام آن، باید در اختيار معمار باشد روشن گردد. باید به دانشجو یاد داده شود که هنگام طرح يك بيمارستان چه نوع مطالعاتی را باید انجام بدهد و چه نوع کارهائی را نباید انجام دهد و هنگامی که این مسأله به صورت منطقی بررسی و پیاده گردید به این نتیجه میرسیم که در حقیقت طراحی و اتود يك بيمارستان نباید توسط آرشیتکت انجام بگیرد و بلکه آرشيتك فقط به صورت یک نقشه کش ماهر باید طرحی را که توسط متخصصین فنی و پزشکان و پرستاران و بیماران تهیه شده است پرورش داده و پیاده کند. دومین مثال را در مورد ایجاد یك محله در نزدیکی شهر تهران میزنیم، فرض کنید که شخصی و یا مؤسسه ای تصمیم بگیرد برای کاهش جمعیت شهر تهران مراجعه کند. ۹۹ درصد آنها برای طرح این محله به او جواب مثبت داده و در عرض ۳ ماه طرح اولیه آن را تهیه میکنند. یعنی در حقیقت معماری را از نقطه ای شروع میکنند که میبایست قبل از آن صدها عامل و مسأله را بررسی و مطالعه می نمودند.
برای طرح چنین شهری باید مطالعه کرد که مردم در روز چند بار از خانه خارج میشوند و به کجا میروند و اهل مهمانی هستند یا نیستند، پایبند به مذهب هستند یا نه، حقوقشان در حال حاضر چقدر است، چند درصد باسواد هستند و تفريحان چیست و سنتهای آنها کدامست و صد ها مساله دیگر که در آموزش معماری باید یاد داده شود که چگونه این عوامل را در خدمت طراحی یک شهر در آورد و چگونه يك شهر و يا يك محله بدون در نظر گرفتن این قبیل عوامل و مسائل اثری ناموفق و مطالعه نشده است.
اصولاً ما معماران ایرانی موفقیت یا عدم موفقیت یک اثر معماری را با چشم ارزیابی می کنیم و پا را فراتر از مشاهدات عینی خود نمیگذاریم در صورتیکه مشاهدات و ارزیابی ما باید ذهنی باشد نه عینی. من یک روز از منزل به دفتر کارم میرفتم و اتفاقا میان راه در نزدیکی پارک یوسف آباد ماشینم پنچر شد و چون لاستيک اضافی نداشتم و کمی هم ناراحت و عصبانی بودم تصمیم گرفتم کمی در پارك قدم بزنم . هنگامی که در پارک قدم میزدم خیلی تحت تأثیر این پارك قرار گرفتم به ظاهر هیچ چیز ندارد، ولی در عمق طرح این پارك يك سری مسائل اکولوژیکی و نهادهای اجتماعی ایرانی دیدم و مرا که مشغول به تفکر در گرفتاریهای خودم بودم مشغول به تفکر در مسائل معماری و شهرسازی واداشت و این بزرگترین خدمتي است كه يك طرح میتواند به جامعه بنماید. حالا چطور به دانشجو میتوان یاد داد که طراحي يك پارک ایجاد یک کمپوزیسیون سنگ و درخت و پله و چمن نیست بلکه مسائل اجتماعی و سنتی و غیره در میان است. آن را باید مسئولین امر مطالعه نمایند و به دانشجو یاد بدهند نتیجه يك اثر معماری پدیده ای فیزیکی نیست بلکه پدیده ای معنوی و وسیله ای برای پیشبرد سطح فرهنگ اجتماعی مردم است.