اطلاعات پروژه
نام: ساختمان شماره یک/
آدرس: تهران، فرمانيه، كوهستان چهارم، خيابان كبكان/
معماران: بهزاد منشگر، محمدرضا موحدی/
تيم طراحی: مینا سهرابی/
تاریخ: ۱۳۹۵- ۱۳۹۷/
مساحت زمین: ۳۷۶ مترمربع/
مساحت ساخته شده: ۱۸۰۰ مترمربع/
نوع: مسکونی/
مهندس سازه: بهرنگ بنی آدم/
تاسیسات مکانیکی: هنریک سرکیسیان
تاسیسات الکتریکی: حمید بابایی
پيمانكار بتن نما: واریان بتن، نیما جراح باشی /
تیم اجرایی: اشکان خسروی، احسان غراب، شاهین شبستری، محسن طاهری، حجت طاهری، مهدی کیانی، حامد نمازی، شركت آفری، شركت ادسكو، شرکت آرمان سازه/
نظارت: بهزاد منشگر، پیام بیات /
طراح سه بعدی: نگار حائری
گرافيست: آزاده حمیدخانی/
كارفرما: محمد وشاقی، پدرام بیات، پیام بیات
عکاس: استودیو دید/
توضیحات
پروژه "ساختمان پلاک یک" بر برآیند دو نظریه متضاد شکل گرفته است: بر نقش انسان در ادراک فضای پیرامون از یک سو و بر اثرگذاری کیفیت طراحی فضای پیرامون بر میزان ادراک انسان از محیط از سوی دیگر. به بیان دیگر تلاش شده است تا فضا منتج از تعامل میان انسان و محیط پیرامونش یا تعامل میان ذهنیت و عینیت قلمداد گردد. این رویکرد دیالکتیکی نه تنها در این مورد بلکه در زیبایی شناسی فرمی و حتی بکارگیری رنگ خاکستری نیز رسوخ یافته است؛ آنجایی که "گرهارد ریشتر" معتقد است که:
"خاکستری هیچ چیز را اعلام نمیکند؛ نه برانگیزانندهی احساسات است و نه تداعیها؛ واقعاً نه مرئی است و نه نامرئی. کیفیت نامحسوس و نامشخص اش به آن قابلیت وساطت میدهد. قابلیت اینکه مانند عکس به شکل توهم آمیز اما مثبتی چیزها را مرئی کند. خاکستری ظرفیتی دارد که هیچ رنگ دیگری ندارد؛ ظرفیتِ اینکه «هیچ» را مرئی کند."
در باب زیبایی شناسی نیز به طور کلی تاکید بر تعریف کلاسیک از زیبایی، مبتنی بر وجود نظم و تقارن و تناسبات عالی نبوده است؛ بلکه مقصود، آن نوع کیفیتی بوده که خود را از طریق ویژگی هایی نظیر ایجاد شگفت زدگی، ابهام و مرعوب شدن نمایان سازد.
با در نظر موقعیت قرارگیری پروژه چه به لحاظ بافت شهری و چه زیبایی شناسی پیرامونی، فاکتورهای مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است. در این راستا دو الگوی مختلف مورد توجه بوده: الگوی اول که مبتنی بر مبانی شکل گیری روابط فضایی در سبک زندگی گذشته ایرانیان بوده که تبلور آن در اقلیم های مختلف هر یک به گونه ای عینیت می یابد و الگوی دوم که رویکردهای زیبایی شناسی مدرن را با در نظر گرفتن الزامات همان سبک زندگی ایرانی، در یک کلانشهر (تهران) در دهه های چهل و پنجاه شمسی مورد توجه قرار می دهد. این دو الگو در کنار یکدیگر مبنای تاملات اولیه در خلق پروژه بوده است.
از این رو و از آنجاییکه که از ابتدای مسیر ساکنین طبقات مشخص بوده اند و این امر امکان تبادل دیدگاهها با بهره برداران را نیز میسر می ساخته، لذا روابط فضایی چارچوب مشخصی یافته اند. اولین فاکتور تعیین کننده در این زمینه یافتن راهکاری برای گسترش فضای داخلی به فضای پیرامونی بوده که با توجه به عدم وجود ساختمان های بلند مرتبه در مقابل آن، دسترسی به یک نمای شهری وسیع تر و با عمق میدان بیشتر برای ساکنین طبقات را در دسترس قرار دهد. از سوی دیگر پارادوکس یکپارچگی فضاها با لزوم برخورداری از حریم های خصوصی برای ساکنین، موجب گشته تا با تعریف یک فضای میانی که اختلالی در گستردگی دید ایجاد نمی کند، حائلی میان حریم شخصی و فضا شهری تعریف گردد. رسیدن به یک سطح عمیق.
در تعریف این فضای میانی و با بررسی الگوهای مورد اشاره، امکان دیگری نیز به ساختمان اضافه گشته است. این امکان شکل گیری مجموعه ای از ارتباطات عمودی میان فضاها بوده که از یک سو انطباق با سبک زندگی مورد اشاره را فراهم ساخته و از سوی دیگر امکان گستردگی فضایی تازه را که پیوند میان زمین و آسمان را در پی دارد، مهیا نماید.
و در پایان این توصیف شاملو از ابتدای راه، زمزمه همسفران بود:
از بیرون به درون آمدم:
از منظر به نظاره به ناظر.
English
Please click on the Link below to read the information in English Language.
Click Here!